وبلاگ علوم قرآن و حدیث

به نام خدا. در این وبلاگ دروس، کتب، مقالات و صوت مربوط به رشته علوم قرآن و حدیث قرار می گیرد. آدرس کانال تلگرام: 🆔 @quranied

وبلاگ علوم قرآن و حدیث

به نام خدا. در این وبلاگ دروس، کتب، مقالات و صوت مربوط به رشته علوم قرآن و حدیث قرار می گیرد. آدرس کانال تلگرام: 🆔 @quranied

وبلاگ علوم قرآن و حدیث
نویسندگان

بررسی کتاب جمع ‏آورى قرآن جان برتن

سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۱ ق.ظ

بررسی کتاب جمع ‏آورى قرآن جان برتن

دکتر حسن رضایى هفتادر*

چکیده‏

جان برتن قرآن‏پژوه انگلیسى، مؤلف کتاب «جمع‏ آورى قرآن» است. وى به بررسى مسئله تدوین قرآن می‌پردازد و معتقد است قرآن فعلی در عصر پیامبر و توسط آن حضرت گردآورى شده و هیچ نقصانى نسبت به آیات آن رخ نداده است. مسئله «نسخ» و «مصاحف صحابه» دو علت حذف نقش پیامبر اکرم از عرصه جمع ‏آورى قرآن هستند. موضوعات «نسخ تلاوت و حکم»، «نسخ تلاوت و بقاى حکم» و «اختلاف قرائات مصاحف صحابه» واقعیت خارجى ندارند و ساخته ذهن فقیهان اهل‌سنت است که در مناظره‌های خود با فقیهان می‌کوشیدند با تمسک به آن‌ها، آن دسته از احکام فقهى خود را که مستند آن‌ها در نصوص مصحف فعلى وجود ندارد، به قرآن مستند نمایند. اگر پیامبر اسلام آیات قرآن را در قالب مصحفى گردآورى کرده باشد، دیگر، فقیهان مذکور نمى‏توانستند از اختلاف قرائات مصاحف صحابه و حذف نصوصى از مصحف فعلى، در قالب دو شکل نسخ تلاوت سخن به میان آورند. آنان چاره کار را در آن دیدند که با جعل روایاتى، نقش پیامبر را از عرصه جمع‏آورى قرآن حذف کنند و گردآورى آن را به دوران پس از حیات ایشان منتقل کنند و چنین نیز کردند.

واژه‏ های اصلی: قرآن، مستشرقان، جان برتن، جمع‏ قرآن، نسخ، مصاحف صحابه‏.

معرفی نویسنده

جان برتن (John Burton) در سال 1929 م دیده به جهان گشود. برتن استاد دانشگاه سنت اندروز انگلستان بود و آثار متعددی درباره مباحث علوم قرآنی و مسائل فقهی به رشتة تحریر درآورد. فهرست برخی از آثارش چنین است:

1) «معنای احصان»

1. (The meaning of “ihsan”), Journal of semitic studies 19 (1974), pp. 47-75.

2) «تفسیر آیه 106 سوره بقره و نظریات اسلامی نسخ»

2. (The exegesis of Q. 2: 106 and The Islamic Theories of nsakh), Bulletin of The school of oriental and African studies 48 (1985), PP. 452-469.

3) «تفسیر قرآنی»

3. (The Quranic exegesis), Religion, Learning and science in The Abbasid Period, ed. By M.J.L. Young, JD. Latham and R.B. serjeant, Cambridge,  Cambridge, University, Press, 1990.

4) «منابع فقه اسلامی: نظریات اسلامی نسخ»

4. The sources of Islamic Law: Islamic Theories of abrogation, Edinburgh, Edinburgh University Press, 1990, PP. xi + 235.

5)‌ «تحریف کتاب‌های مقدس»

5. (The corruption of The scriptures), Occasional papers of the school of Abbasid studies 4 (1922), PP. 95 – 106.

معرفى کتاب جمع‏آورى قرآن‏

قرآن در نظر اسلام‏شناسان و قرآن‏ پژوهان غربى اهمیت بسیارى دارد، از این رو به بررسى آن پرداخته‏اند و حاصل پژوهش‏هاى خود را در قالب کتاب‏ها و دایرةالمعارف‏ها عرضه کرده‏اند. از جمله این آثار کتاب جمع‏آورى قرآن 

(The collection of The Quran)  به قلم جان برتن است.

انتشارات دانشگاه کمبریج این کتاب را در سال 1977 م چاپ کرد؛ البته برتن پیش از انتشار کتاب، مباحث مهم آن را در قالب مقالاتى منتشر کرده بود. این کتاب حاصل مطالعات و تحقیقات بسیار برتن در سال‏هاى متمادى است. وى براى تدوین این اثر، سال‏ها از راهنمایى همکارش جان وانزبرو استفاده کرد. وانزبرو در این باره مى‏ گوید:  من براى تغییر آراى برتن درباره مسئله جمع ‏آورى قرآن، بى‏ وقفه تلاش مى‏ کردم. وى نیز مى‏ کوشید تعاریف دقیق‏تر و استنادات گسترده‏تری براى نظراتش بیابد

(Wansbrough, review of The collection of the Quran, 370).

دانشکده مطالعات شرقى و آفریقایى دانشگاه لندن و دانشگاه سنت‏اندروز، برتن را در راه نگارش کتاب جمع ‏آورى قرآن از حمایت مالى برخوردار کردند. این حمایت‏ها او را قادر ساخت به اطلاعات نسخه‏هاى خطى منتشر نشده دست یابد؛ نسخه‏هایى که در کتاب‏خانه‏هاى خاورمیانه و اروپا بودند. اطلاعات این نسخه ‏ها مبناى برخى از جنبه‏ هاى کتاب را تشکیل مى‏دهند. قرآن‏پژوهانى چون ویلفرد مادلونگ، ریچارد مارتین و جان وانزبرو، نقد و معرفى‏ هایى بر اثر مذکور نگاشته‏اند.

کتاب جمع ‏آورى قرآن در نگاه اول دو بخش و هر بخش پنج فصل دارد.

در بخش اول به مسئله «نسخ» مى‏پردازد و در مورد این که آیا قرآن سنّت را نسخ کرده یا به عکس، به تفصیل سخن مى‏ گوید و نظرات شافعى و مخالفانش را به طور مشروح بیان مى‏کند. وى سه شکل نسخ را تبیین و «نسخ تلاوت و بقاى حکم» را با جزئیات بیشترى توضیح می‌دهد.

برتن در این بحث مى‏ کوشد تأثیر برخى نظرات اصولى شافعى در پیدایش این شکل از نسخ را نشان دهد. وى آیه رجم را که یکى از مصادیق نسخ تلاوت و بقاى حکم است، به تفصیل بیان می‌کند و در این‌باره که آیا منبع مجازات سنگ‏سار، قرآن است یا سنت، مطالب بسیارى ارائه می‌کند.

علت آن که برتن تا به این اندازه به مسئله نسخ می‌پردازد، این است که وى رابطه تنگاتنگى میان این مسئله و موضوع جمع ‏آورى قرآن، قائل است، زیرا معتقد است قرآن در زمان پیامبر گردآورى شد و نسخ، مهم‏ترین عاملى است که باعث گردید جمع‏آورى قرآن به پس از حیات پیامبر منتقل شود.

در بخش دوم روایات جمع‏آورى قرآن در عهد ابوبکر و عثمان را مطرح و آن‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کند؛ وى در پایان به نقد و بررسى آراى نولدکه، شوالى، برگشتراسر، پرتسل، بل و جفرى در زمینه تدوین قرآن می‌پردازد. آنان معتقدند که قرآن پس از حیات پیامبر جمع ‏آورى شد.

به‏ طور خلاصه مى‏توان گفت که برتن در این کتاب می‌کوشد با تکیه بر مباحث فقهى، نسخ و مصاحف صحابه، تدوین قرآن را در زمان پیامبر اثبات کند.

روش وى بدین‏گونه است که وقتى وارد موضوعى مى‏شود، اگر در مورد آن موضوع روایاتى باشد، آن‌ها را مطرح و سپس نظرات عالمان مسلمان را درباره آن موضوع و روایات طرح‏شده بیان مى‏کند. برتن پس از این مرحله، تجزیه و تحلیل خود را نسبت به روایات طرح‏شده و موضوع مورد بحث، ارائه مى‏کند.

اگر قرآن‏پژوهان غربى آراى قابل ‏توجهى در مورد موضوع بحث ‏شده داشته باشند، برتن آن‌ها را مطرح می‌کند و اگر با آن آرا مخالف باشد، به نقد و بررسى آن‌ها مى‏نشیند.

نثر کتاب جمع‏آورى قرآن، مغلق و پیچیده است و برخى از خاورشناسان به این مطلب اذعان کرده‏اند  (Martin, (review of the collection of the quran), 461).

به ‏کارگیرى اصطلاحات تخصصى، ساختار دستورى پیچیده و دشوار کتاب و مطالبى که بیشتر به جمله معترضه مى‏ماند تا مطالبی مبنایى و منطقى براى یک استدلال، مطالعه و فهم کتاب را بسیار دشوار ساخته است.

به ‏دست آوردن دورنمایى از کل کتاب یا هریک از فصول آن، مستلزم خواندن پیوسته و بازخوانى چندباره آن است. برخى از مطالب کتاب به‏ گونه ‏اى نگاشته شده است که انسان با مطالعه آن‌ها ابتدا تصور مى‏کند که مطالب احتمالاً به صورت اتفاقى در کنار هم چیده شده‏اند، اما با تحقیق بسیار و تجزیه و تحلیل آن مطالب مى‏توان به ربط آن‌ها دست یافت.

برتن برخى از نقل‏قول‏ها را به‏طور مختصر می‌‌آورد؛ به ‏گونه‏ اى که اگر به منبع نقل‏ قول‏ها مراجعه نشود، نمى‏توان به فهم دقیق رسید. براى مثال به نقل‏قول وى از تاریخ قرآن نولدکه توجه کنید:

(die sicherste  Tatsache des ganzen Berichtes) (Burton, The collection of the Quran, 158).

ترجمه این عبارت آلمانى چنین است: «معتبرترین امر از کل روایت.» واضح است که نهاد در این نقل‏ قول، ذکر نشده است. با تجزیه و تحلیل و بازخوانى چندباره عبارات انگلیسى پیش از این عبارت آلمانى، مى‏توان به نهاد عبارت مذکور پى‌برد.

پس از رهایى از این مشکل، مسئله دیگرى رخ مى‏نماید؛ این که مراد از «روایت» در عبارت «معتبرترین امر از کل روایت»، چیست؟ آیا روایت جمع‏آورى قرآن در عهد ابوبکر منظور است یا روایت گردآورى قرآن در زمان عثمان؟ با مراجعه به تاریخ قرآن نولدکه مى‏توان به این پرسش پاسخ داد.

در کتاب جمع‏آورى قرآن از چهل و هشت منبع آلمانى، انگلیسى و عربى استفاده شده است. برخى از این منابع عربى، نسخه‏هاى خطى‏اند که استفاده از آن‌ها گویای تلاش بسیار مؤلف برای تدوین کتاب است؛ البته برتن مشخصات بعضى از منابع را به‏طور کامل ذکر نکرده و این مشکل‏آفرین شده است.


آرای برتن درباره تدوین قرآن‏

مهم‏ترین فرضیه جان برتن به‏ ویژه در کتاب جمع‏ آورى قرآن، چنین است:

قرآنى که امروزه در دست ماست، در عصر پیامبر و توسط آن حضرت تدوین شد 231-240) ,(ibid و روایاتى که گویای جمع‏آورى قرآن پس از عصر پیامبر هستند، توسط برخى فقیهان مسلمان جعل شده ‏است. آنان براى آن که بعضى از احکام فقهى را که مستند آن‌ها در مصحف یافت نمى‏شود، به قرآن مستند کنند، از مسئله نسخ و مصاحف صحابه استفاده کردند. تمسک به این دو راه‏کار، مستلزم آن است که نقش پیامبر در جمع‏آورى قرآن برداشته شود و این کار به دوران پس از حیات وی منتقل گردد؛ بنابراین مسئله نسخ و مصاحف صحابه موجب عدم انتساب جمع‏آورى قرآن به پیامبر شده‏اند

(Ibid, 18-19, 134, 160-166, 174-187, 197-199).

نسخ، عامل حذف نقش پیامبر از عرصه گردآورى قرآن‏

بیشتر مذاهب اسلامى معتقدند که مجازات زناى محصنه، در شرایط خاصى، سنگ‏سار است، ولى مى‏دانیم که نه‏ تنها این مجازات در نصوص مصحف کنونى ذکر نشده است، بلکه با مجازات یاد شده در آن کاملاً تضاد دارد؛ زیرا آیه ‏15 سوره نساء[1] به زناى محصنه اشاره می‌کند و مجازات آن را حبس ابد قرار می‌دهد. (Ibid, 72) مستند مجازات سنگ‏سار، سنت پیامبر است. (ibid, 71-86, 89-91) در این‏جا براى زناى محصنه با دو نوع مجازات یکى بر اساس قرآن و دیگرى بر مبنای سنت روبه‏روییم. برخى از فقیهان مسلمان در این مورد، سنت را ناسخ قرآن مى‏دانند (ibid, 90-91, 106).

شافعى به خاطر دفاع از سنت و جریان‏هاى فکرى موجود در روزگارش، ناگزیر شد این اصل را در پیش بگیرد که قرآن، قرآن را نسخ کرده، ولى سنت را نسخ نکرده است و نیز سنت، سنت را نسخ کرده، اما قرآن را نسخ نکرده است! (ibid, 18,30,52-55) وى مجبور بود مجازات سنگ‏سار را به جهت وجود آن در فقه، بپذیرد. با این حال انکار مى‏کرد که سنت، قرآن را نسخ کرده است. او سعى کرد نشان دهد که مجازات سنگ‏سار از سنت گرفته شده و سنت، قرآن را نسخ نکرده، بلکه تفسیر مطلوب آن را ارائه کرده است. (ibid, 25, 73-74, 89-92) این دیدگاه محکوم به شکست است؛ زیرا در مسئله مجازات زناى محصنه، سنت، قرآن را نسخ کرده است (ibid, 92).

پس از عصر شافعى، طرف‏داران نظرات وی نسبت به این دیدگاه که سنت، قرآن را نسخ نکرده، دو دسته شدند: یک گروه این دیدگاه را نپذیرفتند و مجازات سنگ‏سار را موردى تأیید شده از نسخ قرآن با سنت شمردند(ibid).

گروه دیگر این دیدگاه را پذیرفتند و قرآن را منبع حکم سنگ‏سار قرار دادند (ibid, 11) و این حکم را نمونه‏اى از نسخ قرآن توسط قرآن شمردند. اگرچه این دسته از طرف‏داران نظرات شافعى اعتراف کردند که هیچ اشاره‏اى در متون مصحف به مجازات سنگ‏سار وجود ندارد، اما اصرار ورزیدند که مجازات مذکور باید زمانى در قرآن ذکر شده باشد! (ibid, 91-93) آنان تلاش نمودند تا به گونه‌ای حکم سنگ‏سار را که در اصل مبتنى بر سنت بود، به قرآن مستند کنند (ibid, 184) برای همین در گام نخست با استناد به آیه‏52 سوره حج[2] یکى از معانى نسخ را، حذف معرفی کردند(ibid, 62-64, 235). و در گام دوم عنوان کردند که حذف در خصوص آیات قرآنى، در قالب نسخ به چند شکل اتفاق افتاده است (ibid, 131).

1) نسخ تلاوت و حکم: حکم و تلاوت برخی از آیات نازل شدة قرآن نسخ شده ‏است، از همین‏رو آن آیات از مصحف فعلى حذف گردیده ‏است (ibid, 46-49).

طراحان «نسخ تلاوت و حکم» براى تأیید آن، روایاتى را پدید آوردند که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌کنیم:

الف) در صحیحین از انس چنین نقل مى‏شود: «در مورد افرادى که در جنگ بئرمعونه کشته شدند، آیه‏اى نازل شد که ما آن را حفظ کردیم تا این که نسخ شد» (ibid, 48-49, 130).

ب) ابىّ از زرّبن حبیش پرسید: چند آیه در سوره احزاب قرائت مى‏کنى؟ زرّ پاسخ داد: 73 آیه. ابىّ پرسید: آیا همه‏اش همین بود؟ و افزود: آن را وقتى به اندازه سوره بقره بود، دیده بودم! (ibid, 80, 130)

ج) ابوموسى اشعرى نقل مى‏کند: سوره‏اى شبیه برائت نازل گردید، اما بعدها نسخ شد (ibid, 83).

د) عایشه مى‏گوید: خداوند ده مرتبه شیردادن معلوم و مشخص را نازل کرد که موجب محرم‏شدن و مانع از ازدواج کردن مى‏شد. این ده بار بعدها به پنج مرتبه نسخ گردید (ibid, 87).

2) نسخ تلاوت و بقاى حکم: برخى از آیات قرآنى به ‏رغم بقاى اعتبار حکم، تلاوتشان نسخ گردیده است (ibid, 68-89, 232). فقیهان طرف‏دار نسخ نشدن قرآن با سنت، با این قسم از نسخ، حکم رجم را که در اصل مبتنى بر سنت بود، به قرآن مستند کردند؛ (ibid, 68-98). آن هم بدین‏صورت که آیه رجم: «الشَیخُ والشَیخَة اِذا زَنَیا فَارجَموهُما البتّة بِما قَضَیا مِن اللَذَّة»؛ را به‏‌ وجود آوردند و حکم رجم را برگرفته از آن دانستند، سپس عنوان کردند که چون تلاوت آیه نسخ شده، وارد مصحف نشده و از آن حذف گشته، ولى حکم آن هم‏چنان معتبر است! (ibid, 77-86, 94-104, 108-109) آن‌ها این حکم قرآنى را ناسخ حکم آیه‏15 سوره نساء معرفی کردند (ibid, 107).

فقیهانى که دو شکل از نسخ تلاوت را طراحى کرد، می‌خواستند اثبات کنند که قرآنى فراتر از مصحف فعلى هست. پس اگر مستند احکام فقهى ما در مصحف فعلى یافت نشد، دلیل غیرقرآنى بودن آن نیست، زیرا مصحف فعلى، آینه تمام‏نماى آیات قرآنى نیست و پاره‏اى از آیات به‏ خاطر دو شکل نسخِ تلاوت، وارد مصحف فعلى نشده‌اند و از آن حذف گردیده‏اند (ibid, 62-64, 66-67).

در واقع این فقیهان با استفاده از دو شکل نسخ تلاوت یک قرآن خیالى را در ذهن خود ساختند که حجم آن زیادتر از مصحف فعلى است (ibid, 105-112, 121-122) . آنان از این قرآن خیالى با شگردهاى مختلف براى استناد بخش از احکام فقهى خود به قرآن استفاده کردند که در اصل قرآنى نبودند (ibid, 71-89).

پس از آن‌که فقیهان با استفاده از دو شکل نسخ تلاوت، حذف نصوصى را از مصحف فعلى نشان دادند و بعضى از آن نصوصِ حذف ‏شده را مستند برخى احکام فقهى خود قرار دادند، با مشکل تازه‌ای روبه‏رو شدند و آن حضور پیامبر در عرصه جمع‏آورى قرآن بود؛ زیرا اگر پیامبر قرآن را در عصر خود گردآورى کرده باشد، دیگر تصور حذف نصوص در قالب دو شکل نسخ تلاوت از مصحف فعلى، امکان نداشت (ibid, 109-111) و آنان نمى‏توانستند با استفاده از برخى نصوص حذف‏ شده، بعضى از احکام فقهى خود را به قرآن مستند نمایند. آن‌ها چاره کار را در این دیدند که نقش پیامبر را از عرصه جمع‏آورى قرآن، به هر قیمتى که شده، حذف کنند، (ibid, 131-132) لذا استدلال کردند که آیات قرآنى همواره در زمان حیات پیامبر در معرض نسخ بودند و این حالت زمانى از میان رفت و متن نهایى مشخص گردید که وحى بر پیامبر قطع شد و آن بزرگوار چشم از این جهان فرو بست. با این اوصاف، نتیجه نهایى وحى قرآنى، پس از حیات پیامبر مشخص گردید و در چنین زمانی بود که می‌شد به تدوین قرآن اقدام کرد.

از نگاه فقیهان مورد بحث، اگر پیامبر آیات قرآن را در قالب مصحف گردآورى مى‏کرد، چون آن آیات همواره در معرض نسخ قرار داشتند، ممکن بود برخى از آیات بر اثر دو شکل نسخِ تلاوت از مصحف حذف گردند و چنین حذفى سردرگمى مسلمانان را در پی داشت که از مصحف جمع‏آورى شده توسط پیامبر تبعیت مى‏کردند. پس تنها راه براى پیش‏گیرى از این سردرگمى این بود که جمع‏آورى قرآن پس از آن حضرت صورت بگیرد (ibid, 130-137, 160-166, 198-199, 231-239).

به اعتقاد برتن، نسخ تلاوت و بقاى حکم، مهم‏ترین عاملى است که سبب شد برخى از فقیهان مسلمان در قالب روایاتى از تدوین قرآن پس از عصر پیامبر سخن بگویند (ibid, 134, 232).

جمع‏آورى قرآن در عهد ابوبکر

پس از آن که فقیهان مذکور با استدلال به مسئله نسخ، نقش پیامبر را از عرصه گردآورى قرآن حذف کردند و جمع ‏آورى آن را به دوران پس از ایشان انتقال دادند، با این پرسش روبه‏رو شدند که پس گردآورى قرآن فعلى حاصل اقدام کیست؟

آنان برای پاسخ به این پرسش، دست به جعل روایات زدند و افرادى را معرفى کردند که با انگیزه‏هاى مختلف به جمع‏آورى قرآن اقدام کردند (ibid, 160).

زید بن ثابت چنین روایت مى‏ کند:

«در پى کشته‏شدن تعدادى از قاریان قرآن در نبرد یمامه، ابوبکر کسى را نزد من فرستاد، عمر نیز با وى بود. ابوبکر رو به من کرد و گفت: عمر نزد من آمده است و مى‏گوید که در جنگ یمامه قاریان متعددى به قتل رسیده‏اند. بیم دارم در جنگ‏هاى مشابهى، باقى‏مانده این حاملان وحى کشته شوند و قرآن از میان برود. صلاح را در آن مى‏بینم که فرمان بدهى قرآن گردآورى شود.

ابوبکر در ادامه افزود: البته از عمر پرسیدم که چگونه مى‏خواهد به کارى بپردازد که پیامبر آن را انجام نداد؟ عمر پاسخ داد که به خدا سوگند! این کار خوبی است!

عمر همواره به من مراجعه مى‏کرد تا این که خداوند سینه مرا نسبت به این امر گشود و درباره آن به همان باورى رسیدم که عمر رسیده بود.

سپس ابوبکر به من گفت: تو مردى جوان و عاقل هستى؛ تو را متهم نمى‏شناسیم. تو بودى که وحى را براى پیامبر مى‏نگاشتى. پس قرآن را جست‏وجو و گردآورى کن!»

زید بن ثابت در وصف حال خود هنگام پذیرش این فرمان مى ‏گوید: سوگند به خدا! اگر به من تکلیف مى‏کردند کوهى را جابه‏ جا کنم، برایم سنگین‏ تر از آن نبود که مرا به جمع‏آورى قرآن امر کردند. گفتم: چگونه کارى را مى‏کنید که پیامبر خدا انجام نداد؟ ابوبکر گفت: به خدا قسم این کار خوبی است!

ابوبکر آن قدر به من مراجعه کرد تا این که خداوند همان شرح‏صدرى را به من عطا فرمود که به عمر و ابوبکر داده بود. به این ترتیب به‏ پا خاستم و قرآن را از شاخه‏هاى خرما و سنگ‏هاى سپید و سینه‏هاى مردم گردآورى کردم (ibid, 118-119).

در خبر است ابوبکر به عمر و زید فرمان داد در کنار درِ مسجد بنشینند و تنها آن‏چه را که شهادت دو تن به همراه دارد، به‏عنوان آیات قرآن در مصحف بنگارند (ibid, 125). مصحفى که بدین‏ترتیب فراهم گشت، نزد ابوبکر بود تا این که با درگذشت او، به عمر رسید و از وى نیز به حفصه به ارث رسید! (ibid, 119).

جاعلان روایات مذکور و دیگر روایاتى که از جمع‏آورى متون قرآنى توسط ابوبکر سخن مى‏گویند (ibid, 120- 127). در پی القاى این نکات هستند:

1. قرآن در عصر پیامبر و توسط ایشان گردآورى نشد، بلکه این واقعه پس از درگذشت رسول خدا رخ داد (ibid, 118-119, 126).

2. در روایت زید، تعابیرى گنجانده شده است که بر گردآورى نشدن قرآن در عهد پیامبر اصرار دارند، مانند:

اول) ابوبکر در پاسخ عمر عنوان کرد: چگونه مى‏خواهد به کارى بپردازد که پیامبر انجام نداد؟

از این تعبیر استفاده مى‏شود که جمع‏آورى قرآن در عصر پیامبر صورت نگرفت و اگر ابوبکر به چنین ‏کاری اقدام نماید، برخلاف سنت پیامبر عمل کرده و بدعتى را مرتکب شده است.

دوم) زید به ابوبکر گفت: چگونه به عملى اقدام کنم که هرگز در عصر پیامبر صورت نگرفت؟ (ibid, 136-137, 231)

3. جاعلان این روایات براى آن که جمع‏آورى ابوبکر را در هاله‏اى از احتیاط قرار دهند، شرط دو شاهد براى پذیرش آیات قرآنى را در آن روایات گنجاندند (ibid, 125, 127, 139-140, 230-232).

4. در روایات مورد بحث، ترس و نگرانى از زوال متون قرآنى بر اثر کشته شدن قاریان و حافظان آن‌ها در جنگ‏ها به ‏عنوان انگیزة ابوبکر براى جمع‏آورى قرآن معرفى مى‏شود (ibid, 119-120, 126-127, 187).

5. به موجب این روایات ابوبکر آیات پراکنده را که در اختیار افراد بود، گردآورى کرد و در یک‏جا قرار داد (ibid, 118-119, 139, 212).

نقش عمر در جمع‏آورى قرآن‏

در خبر است که عمر بن خطاب سراغ آیه‏اى از کتاب خدا را گرفت و چون به او اطلاع دادند در اختیار فلانى بود که در جنگ یمامه کشته شد، آیه ... إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ[3] را بر زبان جارى ساخت، سپس فرمان گردآورى قرآن را صادر کرد. او اولین فردى بود که بدین کار اقدام کرد (ibid, 120).

به اعتقاد برتن در این روایت و دیگر روایاتى که گویای جمع قرآن توسط عمر هستند (ibid, 122-123) ریشه «ج م ع» به معناى «أشار بجمعه» است و منظور از آن توصیه و سفارش عمر به گردآورى قرآن مى‏باشد (ibid, 123)، بنابراین عمر فردى است که پیشنهاد جمع‏آورى قرآن را طرح مى‏کند و از این حیث در عرصه گردآورى قرآن نقش دارد (ibid, 158, 230).

مصاحف صحابه عامل حذف نقش پیامبر از عرصه جمع‏آورى قرآن‏

بعضى از فقیهان در مناقشات فقهى با دیگر فقها تلاش کردند برخى از احکام فقهى خود را که مستندشان در نصوص مصحف فعلى نبود، به‏گونه‏اى به قرآن مستند کنند (ibid, 9-11, 166) و به این منظور گام‌هایی برداشتند.

گام اول: نخست عنوان کردند که چون حفظ عین بیان یک قرائت بر مسلمانان سخت بود، پیامبر که محل هبوط وحى به‏ شمار مى‏آمد، هرگز بر قرائت واحدى اصرار نورزید و براى آسان شدن کار امت، مجوز تلاوت قرآن به قرائت‏هاى مختلف را، با لحاظ شرایطى، صادر کرد(ibid, 37, 39, 152).

این فقیهان با استدلال بالا در پی اثبات وجود اختلاف قرائات در عصر پیامبر برآمدند (ibid, 150-154, 187-189) و براى تأیید آن، روایاتى جعل کردند که براى نمونه، به برخى از آن‌ها اشاره مى‏کنیم:

الف) شخصى در حضور عمر، قرآن را تلاوت کرد و عمر از او غلط گرفت. آن مرد خشمگین شد و ادعا کرد پیامبر از تلاوت او اشکالى نگرفته است. آن‌ها دعوای خود را نزد رسول خدا مطرح کردند و زمانى که آن حضرت بر ادعاى مرد صحه گذارد، در ذهن عمر تردید ایجاد شد. پیامبر با درک این قضیه، به سینه عمر کوبیده و با تعجب اظهار داشت که شیطان خارج شود! آن‏گاه چنین فرمود: همه شکل‌های قرائت تا زمانى که آیه رحمت به عذاب مبدل نگردد و به عکس، صحیح هستند (ibid, 148).

ب) ابىّ وارد مسجد شد و تلاوت مردى را شنید. از او پرسید: چه کسى به تو یاد داده است؟ مرد پاسخ داد: پیامبر به من آموخته است!

ابىّ در جست‏وجوى پیامبر روان شد. زمانى که مرد تلاوت کرد، حضرت فرمود: صحیح است.

ابىّ با حالت اعتراض عرضه داشت: اما شما خود مرا تعلیم فرمودى که چنین و چنان بخوانم! حضرت این ادعاى ابىّ را هم تصدیق فرمود و ابىّ با اظهار درست است، درست است، در سردرگمى عمیقى فرو رفت. پیامبر به سینه وى کوبید و دعا فرمود: «خداوندا! شک او را بزداى». ابىّ غرق عرق گشت و قلبش پر از وحشت شد. [در این هنگام‏] پیامبر رازى را مبنى بر این که دو فرشته نزد وى آمدند و یکى گفت: قرآن را به این حرف بخوان و دیگرى او را توصیه به حروف دیگر نمود، آشکار فرمود. آن ماجرا چند نوبت دیگر نیز اتفاق افتاد تا این که سرانجام فرشته نخستین گفت: «آن را به هفت حرف بخوان». پیامبر فرمود: هریک از این حروف، یک لطف بود و همه آن‌ها تا زمانى که آیه رحمت به عذاب مبدل نگردد و به عکس معتبرند» (ibid, 148, 149).

ج) عبداللَّه ‏بن مسعود نقل مى‏کند: «ما عادت داشتیم که اختلافات خود را نزد پیامبر ببریم. آن حضرت به ما مى‏فرمود که در محضرش به تلاوت بپردازیم و به ما خبر مى‏داد که همه درست خواندیم» (ibid, 208).

گام دوم: فقیهان یادشده بیان کردند که هریک از صحابه پیامبر، آیات قرآنى را با توجه به آن قرائت مختلفى که از پیامبر فرا گرفته بودند، در مصحفى برای استفاده شخصى خود گردآورى کرده‌اند! این مسئله عامل ظهور پدیده‏اى به نام مصاحف صحابه گردید (ibid, 41-44, 155-157, 167-168). این مصاحف بنا بر اعتقاد درست گولت‏تسیئر واقعیت تاریخى نداشتند و تنها دارای هویت نظرى بودند (ibid, 211). پدیدآورندگان موضوع مصاحف صحابه، براى واقعى جلوه‏دادن آن مصاحف، مشخصاتى را براى آن‌ها طراحى کردند (ibid, 174-187). که به مشخصاتى چون: اختلاف قرائات (ibid, 155, 217-218) اختلاف ترتیب سور (ibid, 155, 214-217) و اختلاف حجم (ibid, 220-224) مى‏توان اشاره کرد.

گام سوم: فقیهان مورد بحث با استفاده از جواز قرائات مختلف قرآن از سوى پیامبر و اختلاف قرائات مصاحف صحابه، آن‏دسته از احکام فقهى خود را که مستندشان در نصوص مصحف فعلى نبود، به قرآن مستند کردند؛ آن هم بدین‏صورت که قرائتى را در قالب حدیثى پدید مى‏آوردند و آن قرائت مجعول را به‏گونه‏اى طراحى مى‏کردند تا حکم فقهی‌شان را که مستندش در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، تأیید کند و به قرآن مستند نماید (ibid, 141)، سپس آن قرائت جعلى را به یکى از مصاحف صحابه نسبت می‌دادند که صاحب آن مصحف از صحابه جلیل‏القدر به‏ شمار مى‏آمد و نزد مسلمانان اعتبار قابل‏ توجهى داشت (ibid, 42-45, 166, 199). هدف فقیهان مورد بحث از چنین انتساب‏هایى آن بود که از اعتبار صحابه جلیل‏القدر نزد مسلمانان براى معتبرسازی قرائت‏هاى جعلى خود استفاده کنند و از رهگذر آن قرائت‏ها، برخى از احکام فقهى خود را که مستندشان در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، به قرآن مستند نمایند (ibid, 12-14, 30-42, 44-46, 217-218). براى روشن‏تر شدن مسئله به یک مثال توجه کنید:

بعضى از فقیهان بر اساس آیه 89 سوره مائده[4] معتقدند که یکی از کفاره‏هاى شکستن سوگند، سه روز روزه‏گرفتن است؛ پى‏درپى باشد یا جدا از هم، اما به اعتقاد برخى دیگر؛ باید سه روز پى‏درپى روزه گرفت. طرف‏داران حکم مطلق، استدلال کردند که چون در آیه ‏89 سوره مائده فقط تصریح به فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ شده است و عبارتی به کار نرفته است که گویای پى‏درپى بودن روزه‏ها باشد، پس حکم لزوم پى‏درپى بودن بی‌اعتبار است. در مقابل، گروه دیگر قرائت «صیام ثلاثه أیّام متتابعات» را که گویای پى‏درپى بودن است، جعل کردند و آن قرائت را به مصحف عبداللَّه‏ بن مسعود نسبت دادند که یکى از صحابه جلیل‏القدر پیامبر و نزد مسلمانان دارای اعتبار قابل‏توجهى بود.

هدف از چنین انتسابى این بود که از اعتبار عبداللَّه‏بن مسعود نزد مسلمانان براى معتبر ساختن قرائت جعلى استفاده و حکم پی‌درپی بودن را به قرآن مستند نمایند (ibid, 34-35, 170-172).

همان گونه که قبلاً هم گفتیم پس از آن که برخى از فقیهان در مناقشات فقهى با دیگران، توانستند با تمسک به اختلاف قرائات مصاحف صحابه، بعضى از احکام فقهى خود را که مستند آن‌ها در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، به قرآن مستند کنند، با مشکل دیگرى روبه‏رو شدند و آن حضور پیامبر در عرصه جمع‏آورى قرآن بود. توضیح این که، اگر پیامبر قرآن را در مصحفى گردآورى کرده باشد، دیگر نمى‏توان سخن از اختلاف قرائات مصاحف صحابه به میان آورد و با کمک آن اختلاف قرائات، برخى از احکام فقهى را به قرآن مستند کرد؛ زیرا وقتى پیامبر آیات قرآنى را در مصحفى گردآورى کند، صحابه با آن تقیدى که براى تبعیت همه‏جانبه از پیامبر داشتند، در این مسئله نیز از وی پیروی خواهند کرد و به روبردارى از مصحف او خواهند پرداخت. در نتیجة چنین استنساخى از مصحف پیامبر، تمام مصاحف صحابه یک‏نواخت شده و دیگر جاى سخن از اختلاف قرائات مصاحف صحابه باقى نخواهد ماند تا بتوان با کمک آن اختلافات، برخى از احکام فقهى را مستند به قرآن کرد.

بنابراین براى آن که اختلاف‌های مصاحف صحابه در سایه جمع‏آورى قرآن در مصحفى توسط پیامبر زیر سؤال نرود، چاره کار را در آن دیدند که، به هر قیمتى شده، نقش پیامبر را از عرصه گردآورى قرآن حذف کنند. به همین منظور دست به جعل روایاتى زدند که محتواى آن روایات گویای عدم جمع‏آورى قرآن در عصر پیامبر و انجام این عمل پس از آن بزرگوار است (ibid, 160).

آنان در برخى از این روایات، با استفاده از اختلاف قرائات مصاحف صحابه، به طراحى انگیزه‏اى براى اقدام عثمان پرداختند که به نظرشان یکى از جامعان قرآن است. (ibid, 141-143, 199-202).

جمع‏ آورى قرآن در عصر عثمان‏

پیش‏تر گفتیم که فقیهان مورد بحث براى آن که برای اختلاف قرائات مصاحف صحابه زمینه‏چینى کنند، سخن از وجود اختلاف قرائات در عصر پیامبر به میان آوردند و براى تأیید آن، روایاتى را نیز جعل کردند که به برخى از آن‌ها اشاره شد. از نگاه این عده، اختلاف قرائات که از عصر پیامبر شروع شد، به حیات خود ادامه داد و در دوره عثمان به اوج خود رسید. اختلاف‌های برخاسته از مصاحف صحابه، موجب درگیرى‏هایى میان مسلمانان شد و بیم آن مى‏رفت وحدت مسلمانان را از هم بگسلد و چند دستگى ایجاد کند. یکى از صحابه پیامبر به نام «حذیفة بن یمان» که شاهد این درگیرى‏ها بود، از فرجام آن سخت به وحشت افتاد و خود را نزد خلیفه مسلمانان، عثمان، رساند و او را چنین اندرز داد: «اى امیر مؤمنان! این امت را پیش از آن که بسان یهود و نصارا در کتاب خود اختلاف ورزند، دریاب»! (ibid, 141-143, 146-147)

عثمان در پی توصیة حذیفة و مشاهدات خود از درگیرى‏ مردم مدینه، تلاش کرد، براى پیش‏گیرى از تفرقه مسلمانان، آنان را بر مبناى «متن واحد» متحد سازد (ibid) و به همین منظور به کمک جمعى از صحابه پیامبر، متن واحدى فراهم آورد و آن را میان مسلمانان منتشر کرد. آن‏گاه به نابودی مصاحف صحابه پرداخت (ibid, 138)؛ زیرا آن مصاحف، منعکس‏کننده اختلاف قرائاتى بودند که موجب درگیرى و تفرقه مى‏شدند (ibid, 141) .

پدیدآورندگان اقدام عثمان براى آن که به عمل وى اعتبار ببخشند، با جعل روایاتى از تأیید و تحسین ابتکار او در عرصه جمع‏آورى قرآن از سوى جمعى از صحابه ارشد پیامبر سخن به میان آورده‌اند. براى مثال از قول حضرت على‏ عنوان کردند: «اگر من در مسند قدرت بودم، در مسئله تدوین قرآن همان کارى را مى‏کردم که عثمان انجام داد» (ibid, 144).

از بررسى دقیق روایات جمع‏آورى عثمان نکات مهم زیر به‏دست مى‏آید:

1. انگیزه‏اى که موجب اقدام عثمان به جمع‏آورى قرآن شد، نگرانى او از گسترش اختلاف قرائات میان مسلمانان بود، این‌که مبادا اختلاف قرائات، مسلمانان را چون یهود و نصارا بر سر کتابشان دچار تفرقه سازد! (ibid, 141-143, 146-147, 207)

2. ماهیت اقدام عثمان در مقایسه با اقدام ابوبکر، «جمع‏المصحف» است. توضیح این که اقدام ابوبکر «جمع قرآن» بود، یعنى آیات پراکنده نزد افراد را گردآورى کرد و آن‌ها را در یک‏جا قرار داد، ولى به انتشار متون گردآورى شده میان مسلمانان نپرداخت، بلکه آن را به عمر داد و از عمر به دخترش حفصه ـ به‏عنوان میراث شخصى ـ رسید. عثمان که مى‏دید نبود مصحف واحدى میان مسلمانان سبب چند دستگى شده است، به انتشار متون جمع‏آورى شده توسط ابوبکر پرداخت؛ البته عثمان این انتشار را همراه با اصلاحاتى انجام داد؛ بدین‏صورت که نظم سوره‌ها را به ترتیبى که امروزه دیده مى‏شود، آراست و قرائت‏کردن قرآن را به یک لهجه که لهجه قریش بود، محدود کرد. این لهجه با این استدلال انتخاب شد که قرآن بدان نازل شده است. توضیح این که قرائت قرآن تا عهد عثمان به لهجه‏هاى غیرقریشى ـ به منظور آسان‌سازی کار مسلمانان ـ جائز بود؛ اما عثمان با مشاهده اختلاف قرائات، دریافت که تداوم چنین آزادى در عرصه قرائات، خطرناک است و باید براى آن چاره‏جویى کرد؛ زیرا هریک از مناطق مهم امپراتورى اسلامى، بر قرائت خاصى اصرار می‌ورزید و دیگر قرائات را بی‌اعتبار مى‏دانست و تداوم این مسئله به تفرقه مى‏انجامید. به همین منظور، عثمان محدودیت مذکور را در بحث قرائات قرآن قائل شد و با انتشار متن واحدى که در سایه یاری جمعى از صحابه پیامبر فراهم آورد، مصاحف را بر مبناى مصحف واحدى، یک‏پارچه و هماهنگ ساخت. از همین‏رو ماهیت اقدام او در حوزه جمع‏آورى قرآن، جمع‏ مصحف است (ibid, 139, 154-157, 161, 212-213).

با توجه به ویژگى‏هاى اقدام عثمان، برتن نظر شوالى را مبنى بر این که متن عثمان چیزى بیش از یک استنساخ صرف از مصحف حفصه نیست، به ضرس قاطع نادرست مى‏داند (ibid, 158-159, 226).

3. جریان جمع‏آورى قرآن توسط عثمان که در تاریخ اتفاق نیفتاده، ساخته آن مکاتب فقهى محلى است که در مناظرات بر سر برخى احکام فقهى خود با دیگر مکاتب فقهى، بر آن شدند احکام فقهى را به گونه‌ای از حمایت قرآن برخوردار کنند و از این ره‏گذر بر حریفان غلبه نمایند. به همین منظور، چون مستند احکام فقهى آن‌ها در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، قرائاتى را که مؤید آن احکام بود، جعل کردند و به مصاحف صحابه نسبت دادند و احکام خود را از حمایت قرآن برخوردار ‏کردند.

وقتى از مکاتب فقهى مورد بحث پرسیده مى‏شود که چرا آن مصاحف صحابه به دست ما نرسیده است تا مورد دقت علمى قرار گیرد، در پاسخ، ابتکار عثمان برای محو مصاحف و به‏طور کلى مسائل مربوط به جمع‏آورى قرآن توسط وى را مطرح مى‏کنند (ibid, 166-171, 174-187, 176, 197-202, 228-229).

4. پدیدآورندگان اقدام عثمان براى آن که عمل وى را در حوزه گردآورى قرآن با سابقه کنند و از این حیث بدان اعتبار بخشند، روایات جمع‏آورى ابوبکر و عمر را به ‏وجود آوردند (ibid, 190-230).

بررسی کتاب جمع‏آورى قرآن‏

پیش‏تر گفتیم برتن مدعى است قرآنى که امروزه در دست ماست، در زمان پیامبر و زیر نظر آن حضرت گردآورى شد (ibid, 230-240). این دیدگاه وى را مى‏توان پذیرفت، ولى نه براساس دلایلى که او در کتاب جمع‏آورى قرآن بر آن‌ها پاى فشرده است، بلکه بر مبناى استدلال‏ها و شواهدى که برخى از عالمان مسلمان در این باره اقامه کرده‏اند.

عده‏اى از محققان مسلمان نظیر سید مرتضى، سید جعفر مرتضى عاملى و آیت الله خویى، به تدوین قرآن در حیات پیامبر قائل‏اند. این محققان براى اثبات مدعاى خود شواهد و دلایل عقلى، تاریخى، روایى و قرآنى ارائه کرده‏اند (براى اطلاع از دلایل جمع قرآن در زمان پیامبر، ن.ک.به: رامیار، تاریخ قرآن، 280ـ 290 و 294 ـ 295؛ خویى، البیان، 269 - 271؛ عاملى، حقائق هامة، 81ـ 82؛ طبرسى، مجمع‏البیان،1/43؛ باقلانى، نکت‏الانتصار، 99؛ جعفریان، القرآن و دعاوى‏التحریف، 35؛ موسوى، اجوبة، 29؛ حجتى، پژوهشى در تاریخ قرآن‌کریم،221؛ میرمحمدى، بحوث، 105 ـ 106 و 128 ـ 129؛ عزة دروزه، القرآن‏المجید، 92 ـ 93 و 282؛ ابن‏طاووس، سعدالسعود، 192 ـ 193).

برخلاف دیدگاه برتن، بر اساس دیدگاه برخی قرآن‌پژوهان (معرفت، التمهید فی علوم القرآن، 1، 280) آن چه را که در تاریخ قرآن با عنوان جمع‏آورى قرآن در عهد ابوبکر و عثمان رخ داده، نمى‏توان خالى از واقعیت دانست و روایات مربوط به این حوادث را برمبناى استدلال‏هاى وى جعلى دانست، بلکه چنان که در تحقیقات قرآن‏پژوهان مسلمان هست، مى‏توان بین جمع‏آورى قرآن در دوران پیامبر و پس از رحلت حضرت جمع کرد و براى هرکدام انگیزه‏هاى ویژه خود را در نظر گرفت یا هر کدام را مربوط به مرحله‌ای از جمع قرآن و معنای ویژه‌ای از جمع دانست (ر.ک: رضایی اصفهانی، معانی جمع قرآن، صحیفه مبین، ش 4).

عمده‏ترین اشکال‌ها بر آراى برتن

1. صحیح بخارى قدیمى‏ترین منبع مکتوب‏

برتن تاریخ پیدایش روایاتى را که گویای تدوین قرآن پس از عهد پیامبرند، نیمه اول قرن سوم مى‏داند. پیش‏فرض دیدگاه وی این که زمان پیدایش روایت را مى‏توان با تاریخ‏گذارى منبع مکتوبى که روایت، نخستین‏بار در آن دیده شده است، تعیین کرد. به اعتقاد برتن، صحیح بخارى (م: ‏256 هـ) قدیمى‏ترین منبعى است که روایات مذکور در آن آمده است.

بر اساس منابعى که تا سال 1977 م قابل دسترس بود و نیز با استناد به منابعى که بعدها تصحیح و انتشار یافتند؛ مى‏توان نشان داد که این فرضیه (صحیح بخارى قدیمى‏ترین منبع روایات جمع‏آورى قرآن است) اشتباه است (Morzki, (The collection of The Quran)16-17)؛ زیرا روایات مورد بحث در منابع پیش‌‏تر از صحیح بخارى ذکر شده‏اند. فهرست آن منابع چنین است:

1. مسند احمد بن حنبل (م: 241 هـ )؛

2. فضائل ‏القرآن ابوعبید قاسم بن سلّام (م: 224 هـ )؛

3. تفسیر عبدالرزاق (م: 211 هـ )؛

4. مسند طیالسى (م: 204 هـ )؛

5. جامع عبداللَّه ‏بن وهب (م: 197 هـ) (ibid, 17-19).

بر اساس سال وفات مؤلف منبع شماره پنج و بدون توجه به اسناد روایات جمع‏آورى قرآن، مى‏توان آن روایات را در ربع آخر قرن دوم و پیش از پایان آن قرن تاریخ‏گذارى کرد (ibid, 20). موتسکى این تاریخ‏گذارى را به عقب‏تر مى‏آورد و روایات جمع‏آورى قرآن را با استفاده از شیوه تحلیل اسناد و متن، در اواخر قرن اول هجرى تاریخ‏گذارى مى‏کند. با توجه به مطالب یاد شده، دیدگاه برتن (تاریخ پیدایش روایات مذکور نیمه اول قرن سوم است)، نقض مى‏شود (ibid, 21-31).

2. نسخ، علت عدم انتساب تدوین قرآن به پیامبر

به اعتقاد برتن برخى از فقیهان مسلمان براى آن که بعضى از احکام فقهى را که مستند آن‌ها در نصوص مصحف فعلى وجود ندارد، به قرآن مستند کنند، از نسخ تلاوت و بقاى حکم استفاده کردند (Burton, The collection of The Quran, 11, 62 – 64, 68-98, 91-93, 184). و با این شکل از نسخ، حذف آیاتى را از مصحف فعلى ثابت کردند، آن‏گاه آن آیات را مستند برخى از احکام فقهى خود قرار دادند (ibid, 62-64, 66-67, 71-89, 232). پیش‏فرض لازم این دیدگاه آن بود که پیامبر آیات وحیانى را به صورت مجموعه‏اى مشخص باقى نگذاشته باشد (ibid, 109-111).

فقیهان مورد بحث براى اثبات این فرضیه، با جعل روایاتى، نقش پیامبر را از عرصه جمع‏آورى قرآن حذف کردند و تدوین آن را به دوران پس از حیات ایشان منتقل نمودند (ibid, 118-119, 125, 130-137, 160-166, 198-199, 231-239). برتن مصادیق نسخ تلاوت و بقاى حکم را آیه رجم و آیه خَمس رضَعات برمی‌شمارد که فقیهان با کمک آن‌ها احکام سنگ‏سار و پنج‏بار شیردادن را به قرآن مستند کردند (ibid, 68-89).

در این‏جا از برتن پرسیده مى‏شود که آیا معقول است برخى از فقیهان براى مستند کردن احکام انگشت‏شمارى به قرآن، به جعل گسترده روایات دست بزنند؟ (Madelung, (review of The collection of The Quran) 430)

3. نبود بعد تاریخى در پژوهش برتن‏

پژوهش‏هاى برتن درباره روایات جمع‏آورى قرآن، به کلى بعد تاریخى ندارد. وى روایات مختلف را دسته‏بندى مى‏کند تا بحث و منازعه‏اى پدید آورد که خود معتقد است این منازعه مدتى طولانى میان عالمان مسلمان وجود داشته است. او برخى اخبار را عکس‏العملى به برخى دیگر مى‏شمارد و منازعاتى را که تصویر مى‏کند با آن چه توجیه‏پذیر است، در مجموع بیشتر ساختگى و غیرواقعى مى‏نماید. اطلاعاتى که برتن در پژوهش خود ارائه داده است، نشان مى‏دهد که روایات جمع‏آورى قرآن در قرن سوم هجرى رو به گسترش و تکامل نهاد. با این همه وى توضیح نمی‌دهد که آیا منبعى هست که ترسیم وى از تکامل این روایات را از نظر تاریخى تأیید کند؟(Motcki, The collection of The Quran), 15)

4. تناقض نداشتن روایات جمع‏آورى قرآن‏

به اعتقاد برتن مجموعه روایاتى از مسلمانان که گویای گردآورى قرآن پس از حیات پیامبر هستند، با هم هماهنگ و بدون تناقض هستند

(Burton, The collection of The Quran, 139, 158, 160, 212-213, 231).

اما بررسى روایات مذکور خلاف این دیدگاه را نشان مى‏دهد. براى اثبات این مطلب برخی قرآن‌پژوهان، معروف‏ترین روایات جمع‏آورى قرآن را مطرح کرده‌اند، سپس تناقض‏هاى موجود میان آن‌ها را روشن ساخته‌اند. (ر.ک. به: خویی، البیان، 269 به بعد).

نتایج مقاله‏

1. قرآن فعلی در عصر پیامبر و توسط حضرت گردآورى شد.

2. مسئله نسخ و مصاحف صحابه، علل حذف نقش پیامبر از عرصه جمع‏آورى قرآن هستند.

3. موضوعات نسخ تلاوت و حکم، نسخ تلاوت و بقاى حکم و اختلاف قرائات مصاحف صحابه، واقعیت ندارند و ساخته ذهن فقیهانى‌اند که در مناظره‌های خود با دیگر فقیهان، سعى کردند با تمسک به آن‌ها، آن‏ دسته از احکام فقهى خود را که مستندشان در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، به قرآن مستند نمایند. اگر پیامبر اسلام آیات قرآنى را در قالب مصحفى گردآورى کرده باشد، فقیهان نمى‏توانستند سخن از اختلاف قرائات مصاحف صحابه و حذف نصوصى از مصحف فعلى (در قالب دو شکل نسخ تلاوت) به میان آورند. آنان چاره کار را در آن دیدند که با جعل روایاتى، نقش پیامبر را از عرصه جمع‏آورى قرآن حذف کنند و گردآورى آن را به دوران پس از حیات آن حضرت منتقل کنند و چنین نیز کردند.

4. تأمل در سخنان برتن نشان مى‏دهد که روش وى در تجزیه و تحلیل روایات جمع‏آورى قرآن، بر این اساس استوار است که وى قرآن را بیش و پیش از هر چیز، منبعى براى استخراج تعالیم شرعى و فقهى مورد نیاز مسلمانان مى‏داند. بنابراین روش وی در بررسى مسئله مورد بحث، مانند دیگر محققان غربى، بر این اصل قرار ندارد که قرآن تنها یک اثر جاودان ادبى است.

5. اطلاعاتى که برتن در پژوهش‏هاى خود ارائه داده است، نشان مى‏دهد روایات جمع‏آورى قرآن در قرن سوم هجرى رو به گسترش و تکامل نهاد. با این همه وى توضیح نمی‌دهد که آیا منبعى هست که ترسیم وى از تکامل این روایات را، از نظر تاریخى، تأیید کند؛ همین امر مهم‏ترین نقد وارد بر کتاب جمع‏ آورى قرآن است.

6. در مورد جمع قرآن دیدگاه‌های متفاوتی بین قرآن‌پژوهان مسلمان وجود دارد، برخی آن را در عصر پیامبر و برخی (مثل: آیت الله معرفت) بعد از پیامبر می‌دانند و برخی هم مراحل و معانی گوناگونی برای جمع قرآن در نظر می‌گیرند.


پی‌نوشت

[1] وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنکُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى‏ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً؛ (نساء/ 15)؛ «و از زنان شما کسانى که مرتکب [کار] زشت [زنا] شوند، پس چهار نفر از خودتان (= مسلمان‏ها) بر آنان گواه گیرید؛ و اگر گواهى دادند، پس آن [زن‏] ان را در خانه‏ها(ىِ خود) بازداشت کنید، تا مرگ کاملاً آنان را فراگیرد؛ یا خدا، راهى براى آنان قرار دهد».

[2] وَمَا أَرْسَلْنَا مِن  قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى‏ أَلْقَى‏ الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ  اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ (حج/ 52)؛ «و پیش از تو هیچ فرستاده و پیامبرى نفرستادیم، جز اینکه هرگاه آرزو مى‏کرد (و طرحى مى‏ریخت)، شیطان در آرزو (و طرح‏ها)یش (شبهه) مى‏افکند؛ و[لى‏] خدا آنچه را شیطان مى‏افکند، از میان مى‏برد؛ سپس خدا آیاتش را استحکام مى‏بخشید - و خدا داناى فرزانه است».

[3] الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ؛ (بقره/ 156)؛ «(همان) کسانى که هر گاه مصیبتى به آنان برسد، مى‏گویند: «در حقیقت ما از آنِ خداییم؛ و در واقع ما فقط به سوى او باز مى‏گردیم».

[4] لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَیْمَانَ  فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَمْ یَجِدْ  فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَیْمَانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ (مائده/ 89)؛ «خدا شما را بخاطر سوگندهاى بیهوده [بى‏توجه‏] تان بازخواست نخواهد کرد؛ و لیکن به سبب سوگندهایى که (محکم) یاد کرده (و شکسته‏اید،) مؤاخذه مى‏کند، و جریمه آن: غذا دادن به ده (نفر) بینواست، از غذاى متوسطى که به خانواده‏هایتان مى‏دهید؛ یا لباس پوشاندن بر آنان؛ و یا آزاد سازى بنده‏اى؛ و هر کس که (هیچ کدام از اینها را) نیابد، پس سه روز روزه بدارد؛ این، جریمه سوگندهاى شماست، به هنگامى که سوگند یاد مى‏کنید (و مخالفت مى‏نمایید.) و سوگندهاى خود را پاس دارید (و نشکنید.) اینگونه خدا آیاتش را براى شما روشن بیان مى‏کند، تا شاید شما سپاسگزارى کنید».

 

 


فهرست منابع‏

الف) منابع فارسى و عربى‏

ابن ابى‏داود سجستانى، عبداللَّه، کتاب ‏المصاحف، دارالتکوین للنشر والتوزیع، دمشق، 

2004 م، چ اول.

ابن حجر عسقلانى، احمدبن على، فتح‏البارى، دارالسلام، ریاض، 1421 ق، چ سوم.

ابن حنبل، احمد، المسند، دارالحدیث، قاهره، 1416 ق، چ اول.

ابن سلّام، ابوعبید القاسم، کتاب فضائل‏القرآن، دار ابن‏کثیر، دمشق، 1415 ق، چ اول.

ابن طاووس، على، سعدالسعود، منشورات الرضى، قم، 1363 ش.

ابن کثیر، اسماعیل، کتاب فضائل‏القرآن، مکتبة ابن تیمیّة، قاهره، 1416 ق، چ اول.

باقلانى، ابوبکر، نکت‏الانتصار لنقل‏القرآن، منشاةالمعارف، اسکندریه.

بخارى، محمدبن اسماعیل، صحیح‏البخارى، دارالقلم، بیروت.

بلاشر، رژى، در آستانه قرآن، ترجمه محمود رامیار، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1365 ش، چ دوم.

بلاغى، محمدجواد، آلاءالرحمن فی تفسیرالقرآن، دار احیاء التراث العربى، بیروت.

جعفریان، رسول، القرآن و دعاوى‏التحریف، دارالثقلین، بیروت، 1415 ق، چ اول.

حجتى، محمدباقر، پژوهشى در تاریخ قرآن کریم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1384ش، چ بیست و یکم.

خویى، ابوالقاسم، البیان فی تفسیرالقرآن، المطبعة العلمیة، قم، 1394 ق، چ سوم.

دانى، عثمان‏بن سعید، المقنع، دارالفکر، دمشق، 1403 ق.

دروزه، محمد عزة، القرآن‏المجید، المطبعة العصریة، بیروت.

رامیار، محمود، تاریخ قرآن، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1380 ش، چ پنجم.

رضایی اصفهانی، مجله صحیفه مبین، س 1374، ش4.

زرکشى، بدرالدین، البرهان فی علوم‏القرآن، دار احیاء الکتب ‏العربیة، 1376 ق، چ اول.

زنجانى، ابوعبداللَّه، تاریخ‏القرآن، مکتبةالصّدر، تهران.

سخاوى، علم‏الدین، جمال‏القرّاء و کمال‏الإقراء، دارالبلاغة، بیروت، 1413 ق، چ اول.

سزگین، فؤاد، تاریخ نگارش‏هاى عربى، ترجمه: مهران ارزنده و شیرین شادفر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1380 ش، چ اول.

سیوطى، عبدالرحمن، الاتقان فی علوم‏القرآن، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1421 ق، چ اول.

طبرسى، ابوعلى الفضل‏بن الحسن، مجمع‏البیان فى تفسیرالقرآن، مؤسسة‏الاعلمى للمطبوعات، بیروت، 1415 ق، چ اول.

طبرى، محمدبن جریر، جامع‏البیان عن تأویل آى‏القرآن، مرکزالبحوث و الدراسات العربیة والاسلامیة، قاهره، 1422 ق، چ اول.

عاملى، جعفر مرتضى، حقائق هامة حول القرآن‏الکریم، مؤسسة النشرالاسلامى، قم، چ اول.

قرطبى، محمدبن احمد، الجامع لاحکام‏القرآن، دارالکتب العلمیة، 1420 ق، بیروت.

قمى، الشیخ عباس، سفینةالبحار و مدینةالحکم والآثار، دارالمرتضى، بیروت.

مظلومى، رجبعلى، پژوهشى پیرامون آخرین کتاب الهى (سرگذشت قرآن)، نشر آفاق، تهران، 1360 ش، چ اول.

موسوى، شرف‏الدین، اجوبة مسائل جاراللَّه، المجمع العالمى لأهل‏البیت‏، قم، 

1416 ق، چ اول.

میرمحمدى، ابوالفضل، بحوث فى تاریخ‏القرآن و علومه، دارالتعارف المطبوعات، بیروت، 1400 ق، چ اول.

31.معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، انتشارات اسلامی، قم.

 

ب) منابع انگلیسى‏

Abbot, Nabia, Studies in Arabic Literary Papyri II: Quranic Commentary an tradition, Chicogo, The University of Chicogo Press, 1967.

Azami, Muhammad Mustafa, On Schacht’s Origins of Muhammadan Jurisprudence, Oxford, Oxford University Press, 1996.

________, studies in Early Hadith Literature, Indianapolis, American Trust Publication U.S.A, 1978.

Burton, John, The collection of  The Quran, Cambridge, Cambridge University Press, 1977.

Fueck, Johann, (The role of traditionalism in Islam), Hadith, General editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.

Horovitz, Josef, (The Antiguity and origin of the Isnad), Hadith, General Editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.

Madelung, Wilferd, review of the collection of the quran, International Journal of Middle East studies 3, 1979.

Martin, Richard, (review of the collection of The Quran), Journal of the American Academy of Religion 3, 1979.

Motzki, Harald, (The collection of the Quran, A Reconsideration of Western viewe in light of Recent Methocological Development), Der Islam 78, 2001.

___________, (Hadith: Originsand Developments), Hadith, General Editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.

Robson, James, (thisnad in Muslim tradition), Hadith, General editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.

Schoeler, Gregor, (oral torah and hadith: transmission` prohibiton of Writing ` redaction), Hadith General editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.

Wansbrough, John, (review of The collection of The Quran), Bulletin of the school of oriental and African studies 2, 1978.

Watt, William Mantgomery, Bell’s Introduction of The Quran, Edinburgh, Edinburgh University Press, 1970.

 

* . پست الکترونیک: H_7tadur@yahoo.com

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی