وبلاگ علوم قرآن و حدیث

به نام خدا. در این وبلاگ دروس، کتب، مقالات و صوت مربوط به رشته علوم قرآن و حدیث قرار می گیرد. آدرس کانال تلگرام: 🆔 @quranied

وبلاگ علوم قرآن و حدیث

به نام خدا. در این وبلاگ دروس، کتب، مقالات و صوت مربوط به رشته علوم قرآن و حدیث قرار می گیرد. آدرس کانال تلگرام: 🆔 @quranied

وبلاگ علوم قرآن و حدیث
نویسندگان

تاریخ ترجمه قرآن به فارسی از آغاز تا عصر صفوی

چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۶ ق.ظ

تاریخ ترجمه قرآن به فارسی از آغاز تا عصر صفوی


رضا عباسی

یافتن نام "آذرتاش آذرنوش" در کنار عنوان "تاریخ ترجمه از عربی به فارسی" بر روی جلد این کتاب، هر علاقه‏ مندی را، شوق‏ زده، به سوی خود می‏کشاند و در دلش امید یافتن پاسخ برای برخی معضلات در این زمینه را برمی‏انگیزد. چنین امیدواریی بی‏ دلیل نیست؛ همان‏طور که بر آگاهان پوشیده نیست، نویسنده این کتاب از معدود دانشمندان ایرانی است که هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی، مراتب کمال را پیموده و به "مقصد" و "مبدأ" در جریان این "نقل"، یعنی نقل از عربی به فارسی احاطه‏ ای مثال‏ زدنی دارد. 

متأسفانه در سنت علمی کشورمان این دو؛ یعنی "عربی‏دانی" و "فارسی‏دانی" گویی باهم نسبت مانعة‏الجمع دارند. حضور یکی قرینه‏ای برای نبود دیگری است و کم‏تر اتفاق می‏افتد که چنین سطحی در یک تن جمع شوند. این در حالی است که برخلاف چنین واقعیتی، اتفاقاً حقیقت چیز دیگری است. تاریخ تطورات زبان فارسی دری در طول بیش از هزار سال، لازمه تبحر در فارسی را "عربی‏دانی" قرارداده است. و بی‏عصای عربی‏دانی ره پیمودن در وادی زبان و ادب فارسی، لنگ لنگان و پای کشان خواهد بود. زبان کهن و ارجمند فارسی از یک سو ریشه در فرهنگ باستانی ایران دارد و از سوی دیگر با فرهنگ عظیم اسلامی درآمیخته است.

بخش عظیمی از فرهنگ و ادب فارسی را ترجمه، آن هم ترجمه از عربی، شکل داده است. زبان فارسی دری همین که در خود توان تعبیر یافت، داستان‏های کهن مردم ایران زمین را از پهلوی و کتاب آسمانی اسلام، تاریخ، فقه و تفسیر و شاید دانش‏های دیگر را نیز از عربی به جامه خود درآورد. این کار از سده چهارم آغاز و تاکنون ادامه دارد. 

گویا دغدغه اصلی آذرنوش، در واپسین تحلیل، همانا پرداختن به کشاکش‏ها و کشمکش‏های زبانی - فرهنگی - در فراگیری مفهومش - میان فارسی و عربی است و از این رو و به منظور بررسی جلوه‏ای از این کشاکش‏ها است که مسأله ترجمه از عربی بهفارسی و در محدوده‏ای کوچک‏تر، ترجمهقرآنبهفارسی را مورد پژوهش قرار داده است.

فرایند ترجمه چیست و مترجم به هنگام ترجمه چه کار می‏کند؟ اینها دو سوءال مهم و اولیه در ترجمه‏شناسی‏اند. این دو سوال در حوزه ترجمهقرآن هم قابل طرح‏اند؛ این گونه که: فرایند ترجمهقرآن چیست و مترجم قرآن در این مسیر چه کار می‏کند؟ نویسنده کتاب اگرچه سوءال نخست را به طور مستقیم پاسخ نمی‏دهد، گویی که آن را خارج از موضوع کتاب می‏داند، اما سوءال دوم را در محدوده زمانی بین نیمه سده چهارم تا عصر صفوی به روشنی پاسخ می‏گوید. وی با رویکردی زبان‏شناسانه - روان‏شناسانه، از کشاکش‏ها و فراز و فرودهای تاریخ ترجمهقرآنبهفارسی - که هم در عالم ذهن و زبان مترجم و هم در بستر تاریخی این جریان رخ می‏دهد - پرده برداشته، "چگونگی" و " چرایی "برهه‏های نخستین و میانی آن را نمایانده است.

آذرنوش در بررسی خود به این پدیده بسیار جالب دست یافته که مترجمان هنگام ترجمهقرآن، دست و پا بسته، عاجز و بیم زده کاری جز واژه گزینی انجام نداده‏اند. اما، هم آنها، در فضای باز ترجمه تفسیر به ویژه ترجمه مربوط به داستان‏های قرآن، اندکی آرامش می‏یابند، گستاخ می‏شوند و ترجمه‏هایی عرضه می‏کنند که هنوز هم مایه رشک دیگر مترجمان‏اند.

این کتاب از دو بخش شکل یافته است؛ در بخش نخست، تعداد 22 ترجمه و تفسیر، به ترتیب تاریخ تقریبی، مورد بررسی قرار گرفته است. در هر مورد، نخست نثر کتاب به‏طور مستقل و از دید زبان‏شناسی تاریخی بررسی شده است. سپس با کهن‏ترین ترجمه موجود قرآن سنجیده شده و مقدار دوری یا نزدیکی آن به دیگر ترجمه‏ها معین شده است. از هر ترجمه نمونه‏ای برگزیده شده است که به انجام این مقایسه کمک کند.

در بخش دوم نیز مقایسه‏ای میان ترجمه‏ها صورت گرفته است، مقایسه همان ترجمه‏ها که در بخش نخست از آنها سخن به میان آمد، اما این بار با عنوان "نمونه ترجمه از موارد خاص قرآنی و سنجش میان ترجمه‏ها". نوع مقایسه‏ای که در بخش اول صورت گرفت نویسنده را از دو کار باز می‏داشت: نخست، مانع انجام مقایسه‏ای جامع که در آن همه ترجمه‏ها با هم سنجیده شوند و در مرحله بعد نیز مانع بررسی نمونه‏های دشوار و پیچیده ترجمه از عربی بهفارسی می‏شد. مترجم از آنجا که معتقد است در زبان عربی انبوهی ترکیب و ساختار وجود دارد که خاص اقوام سامی است مانند قیدها، لذا بیشتر بر چنین نمونه‏هایی دست گذاشته و آنها را مورد بررسی قرار داده است. این نحوه مقایسه هم با یک دشواری جدی مواجه است؛ ترجمه‏های کهن موجود اغلب ناقص‏اند و هریک تنها قسمت‏هایی از قرآن را دربردارند. پس امکان مقایسه نمونه‏هایی واحد در بین همه ترجمه‏ها از دست می‏رود. وی برای حل این دشواری راه‏حلی اندیشیده است؛ ایشان در مواردی که مثال مورد بررسی در ترجمه‏ای افتاده است از طریق بررسی مضمون نحوی مشابه امکان مقایسه را فراهم آورده است. 

در این کتاب از یک سو بر نقش ترجمه‏های قرآن در باروری و پویایی و حفظ واژگان اصیل فارسیبه ویژه در حوزه دین، معنویت و تعقل استدلال شده است و از سوی دیگر تاثیر ناخوشایند ترجمه‏ها بر جنبه‏های دستوری زبان فارسی نیز مورد اشاره قرار گرفته است. 

در سنت ترجمه‏های کهن فارسی، به تقلید از ترجمه رسمی، در کار معادل‏یابی، زیر هر کلمه از قرآن کلمه فارسی نهادند. این الفاظ که البته به نظم دستور زبان فارسی تن نداده بودند، بارها و بارها تکرار شدند و در نهایت انبوهی الگوهای عربی خالص به زبان ایرانیان نفوذ کرد. در این میان نتیجه کار مترجمان بخارا که "ترجمه رسمی" از آنان است، در کار واژه‏گزینی درخشان است. با کمال شگفتی می‏بینیم در ترجمه رسمی کم‏تر کلمه‏ای یافت می‏شود که برایش معادل فارسی استواری برگزیده نشده باشد، به گونه‏ای بنابر برآورد نویسنده کتاب، تنها چهار درصد از کلمات این ترجمه عربی است. در این کتاب می‏بینیم که ترجمهقرآن در نخستین گامش، از نظر واژگان کاملاً فارسی، اصیل و در مقابل، از نظر دستوری به شدت غیردستوری و عربی‏زده است. در ادامه، این دو، یعنی واژگان و دستور، مسیری خلاف جهت یکدیگر می‏پیمایند. هرچه جلوتر می‏رویم درصد عربی‏زدگی در سطح واژگان سیر صعودی و در مقابل در سطح دستوری سیر نزولی می‏گیرد. البته این پدیده در قسمت مربوط بهترجمهقرآن با ترجمه توضیحات تفسیری یکسان نیست. در حالی که عربی‏زدگی، از نظر واژگان، در توضیحات به سرعت رو به فزونی است، رشد آن در ترجمهقرآن سرعت کم‏تری دارد و این خود پدیده دیگری است که حکایت از روان‏شناسی مترجمان مسلمان ایران دارد. در مورد روند دستوری‏شدن نیز به همین قیاس بین ترجمهقرآن و ترجمه تفسیر تفاوت وجود دارد؛ یعنی سرعت دستوری‏شدن ترجمه توضیحات تفسیری بسیار بیشتر است. 

از مهم‏ترین دستاوردهای این تحقیق که شاید محقق آن را در حین کار فراچنگ آورده و او را نیز چو ما شگفت‏زده کرده است، این نکته است که بسیاری از ترجمه‏ها و تفاسیر کهن فارسی که تاکنون به عنوان آثاری مستقل پنداشته می‏شده‏اند، چیزی جز روایاتی از ترجمه رسمی نیستند و بسیاری دیگر نیز به شدت تحت تأثیر آن و در حوزه نفوذ و تاثیر آن هستند.

نویسنده بارها ترجمه‏ها و تفاسیری را که ادعا می‏شده متعلق به سده چهارم است. به صورت تقریبی، 100 تا 200 سال دیرتر تاریخ‏گذاری کرده است. وی واژگان و نیز ساختار دستوری ترجمه‏ها را مورد بررسی قرار داده و از طریق نشان دادن جایگاه هر ترجمه روی دو محوری که پیش‏تر از آن سخن رفت نظر خود را به اثبات رسانده است. به ویژه با توجه به نقطه آغاز این دو محور، یعنی ترجمه رسمی، از نظر زمانی مشخص و مورَّخ است. 

ترجمه و تفسیر موسوم به "رسمی"، مانند بیشتر آثار کهن باقی مانده، متأسفانه از دست تطاول ناسخان غیر امین در امان نمانده است. تأسف آنگاه بیشتر می‏شود که می‏بینیم این دست درازی‏ها نسبت به آثار معروف‏تر و متداول‏تر به اوج خود می‏رسیده است و متأسفانه در مورد کتاب مورد نظر نیز چنین اتفاقی افتاده است. این مسأله به گونه‏ای است که بسیاری محققان را متقاعد کرده که بازشناسی و چاپ انتقادی این ترجمه میسور نیست. اما نظر نویسنده این کتاب غیر از این است. وی براساس یافته‏هایش در این کتاب مبنی بر این که بسیاری از ترجمه‏های کهن موجود، نسخه‏هایی از همین ترجمه رسمی‏اند - و گویی هم ایشان به این دلیل ترجمه را رسمی عنوان کرده‏اند که علاوه بر به همراه داشتن فتوای علمای ماوراءالنهر مبنی بر جواز ترجمه و دستور رسمی امیر سامانی بر انجام آن، تأثیری بی‏بدیل بر آثار پس از خود داشته و در زمان خود و بعدها از رواج و تداولی بی‏نظیر برخودار بوده است - به این نتیجه رسیده است که وجود این نسخه بدل‏های فراوان امکان بازیابی و چاپ علمی آن را لااقل تا حدود زیادی فراهم می‏آورد. البته این کار که از بزرگ‏ترین خدمات به زبان فارسی است و در واقع بازیابی بخش مهمی از واژگان دینی - معرفتی زبان فارسی است، نیاز به این دارد که مجموعه‏ای با توان و امکانات کافی انجام آن را وجهه همت خویش سازند و در این زمینه نهادهایی رسمی همچون گلستان قرآن می‏توانند پیشقدم باشند.

در انتها به توضیح نکته‏ای می‏پردازم که شاید بهتر بود پیش از این آن را آشکار می‏کردم، در این کتاب ترجمه و تفسیر رسمی همان است که بهترجمه تفسیر طبری نامبردار است. نویسنده معتقد است که این ترجمه موسوم بهترجمه تفسیر طبری به هیچ وجه ترجمه تفسیر طبری نیست. وی برای بازنمودن این موضوع در جای‏جای دو متن فارسی و عربی به جست و جو پرداخته است. حاصل بررسی‏ها نشان می‏دهد که چه در روساخت و چه در ژرف‏ساخت این دو کتاب هیچ مایه مشترکی یافت نمی‏شود. در سراسر کتاب فارسی هیچ عبارتی یافت نمی‏شود که بتوان آن را ترجمه عبارتی از تفسیر طبری دانست و اما این که با این وجود چرا این کتاب چنین شهرتی یافته است ناشی از تلقی غلط از معنای متداول ترجمه در قرن چهارم هجری دارد. نویسنده این مسأله را به تفصیل در صفحات 53 تا 62 مورد موشکافی قرار داده است.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی