وبلاگ علوم قرآن و حدیث

به نام خدا. در این وبلاگ دروس، کتب، مقالات و صوت مربوط به رشته علوم قرآن و حدیث قرار می گیرد. آدرس کانال تلگرام: 🆔 @quranied

وبلاگ علوم قرآن و حدیث

به نام خدا. در این وبلاگ دروس، کتب، مقالات و صوت مربوط به رشته علوم قرآن و حدیث قرار می گیرد. آدرس کانال تلگرام: 🆔 @quranied

وبلاگ علوم قرآن و حدیث
نویسندگان

دشواری های تفسیر متن

چهارشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۳۵ ق.ظ

دشواری‌های تفسیر متن

مقدمه

آیت‎الله جوادی آملی با ترسیم دو مقام نطق و صمت، رسالت مفسر را در تفسیر به گونه‌ای عنوان می‌کند تا به واسطه‌ آن بتوان به فهم صحیحی از متن مقدس نائل آمد. گئورگ گادامر اما در تفسیر هرمنوتیکی خود منظومه‌ای را ترسیم کرده بود که در دیالکتیک میان متن و پیش‌فرض‌های مفسّر، تفسیر دقیق از متن هیچگاه تحقق نخواهد یافت و تلاش‌ها در راستای آن، امری بی‌حاصل قلمداد می‌شد. به نظر می‌رسد که در منظومه فکری آیت‎الله جوادی آملی، می‌توان منظومه‌ای را ترسیم کرد که بر اساس آن هم می‌توان به فهم صحیح از متن نائل آمد و هم تلاش مفسرین بی‌توفیق نخواهد بود.


گادامر و دیالکتیک متن و مفسر

هانس گئورگ گادامر (1900-2002)  فیلسوفی آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر بود. وی با تئوری هرمنوتیک فلسفی شناخته شده است. او منظومه‌ای را درانداخت که بر اساس آن، دیالکتیکی میان متن تاریخی و مفسّر آن برقرار می‌شود و متن، فهم‌پذیر می‌گردد.


تاریخ‌مندی فهم

گادامر بر این باور بود که برای فهم متن و امور تاریخی باید از منظری غیر تاریخی به آن نگریست. وی اما اذعان می‌دارد که نگاه غیر تاریخی برای بشر مقدور نیست و در نتیجه: "اشیاء تاریخ‌مند از امکان فهم عینی مطابق با واقع برخوردار نیستند. گذشته را هرگز نمی‌توان همچون شئ در گذشته فهم نمود و از این رو دیدن گذشته بر حسب خود و عین گذشته، خوابی تحقق نیافته خواهد ماند.".[1] به باور گادامر، زمان حال را نمی‌توان برای رفتن به گذشته ترک کرد. لذا متنی که از گذشته بر جای مانده است، به سختی می‌تواند مفهوم گردد. به تعبیر وی: معنای اثری متعلق به گذشته را نمی‌توان بر حسب خود آن فهمید. به عکس، معنای اثر متعلق به گذشته بر حسب پرسش‌ها‌‌یی که متعلق به زمان حال است، مورد پرده‌برداری قرار می‌گیرد.[2] گادامر بر این باور بود که مفسر می‌باید با توجه به تصورات خود، متن تاریخی را به سخن بیاورد. وی از الگویی یاد می‌کرد که آن را "الگوی گفتمان" می‌نامید.


الگوی گفتمان

بر اساس این الگو، گفت‌وگویی میان متن و مفسر شکل می‌گیرد. به نظر گادامر، در این گفتگو، نه ذهنیت مؤلف و نه ذهنیت خواننده، هیچ کدام مرجعیتی برای فهم معنای متن ندارند. کوشش یک هرمنوتیست فلسفی هرگز شناختن معنای متن، آن‌گونه که در زمان خود به سر می‌برده، نیست، بلکه منطبق نمودن موقعیت متنی با زمان حال وظیفه‌ وی می‌باشد. به این معنا که یک متن می‌باید در زمانه حال و در بازخوردی که در زمانه‌ امروز دارد، مورد توجه قرار گیرد.


به باور گادامر، فهم "میدان‌ بازی" است. وقتی که مفسر پای به میدان فهم می‌گذارد، دیالکتیکی میان او و متن ایجاد می‌شود. مباحثه‌ای که در این میان شکل می‌گیرد به معنای تبعیت یکی از طرفین از دیگری نیست. در این گفتگو، هر یک از طرفین به وضعیتی متفاوت از آنچه بوده‌اند می‌رسند. به این معنا که ممکن است، خالق یک متن تاریخی، برداشت‌های خواننده متن را هیچگاه در نظر نداشته است، اما متن در قرن‌ها بعد، معنایی می‌یابد که در ابتدا از آن انتظار نمی‌رفته است.


منطق حاکم بر این گفتمان، "پرسش و پاسخ" است. یک مفسر بدون پرسش، اصولاً باب تجربه هرمنوتیکی را به روی خود نخواهد گشود. به باور گادامر، نه تنها ما درباره متن سئوال می‌کنیم ، بلکه متن نیز از ما پرسش می‌کند و موقعیت هرمنوتیکی ما را در حال پیش داوری‌ها و سنت هایمان محک می‌زند.[3]


گادامر به دخالت دو سویه‌ "ذهنیت مفسر" و خود "اثر"در برداشت محصولی به نام "فهم" تأکید داشت.  به باور او، ذهنیت مفسر، همواره از سنت و تاریخی که در آن زیست می‌کند، اثر پذیرفته است. مفسّر با همین ذهنیت امروزین به سر وقت فهم می‌رود و یک دیالوگ میان مفسر و متن ایجاد می‌شود و این دو برهم اثر می‌گذارند. او تعبیر "ادغام افق‌ها" را به کار می‌برد و معتقد بود که متن می‌باید با افق مفسر در یک دیالوگ پرسش و پاسخ، ایجاد شود و متن معنا پیدا کند. مرحله‌ نهایی فهم یک متن به باور گادامر، زمانی است که یا متن بتواند پیش داوری‌های مفسر را تغییر دهد و یا پیش داوری‌های مفسر غالب بر ستیز متن گردد.[4]


در این اتفاق، افق معنایی مفسّر، که متأثر از فضای رشد یافته در آن است (تز)، با افق معنایی متن (آنتی تز) ازدواج نموده و مولودی به نام «فهم» (سنتز) تولید می‏شود. با این تعبیر، گادامر به این نتیجه می‌رسد که تفسیر منطقاً امری موقّت است؛ زیرا وابسته به زمینه‏ها و علایق و شرایط تاریخی مفسّر است. گادامر بر این نکته تاکید می‌ورزد که تلاش برای رهایی از پیش‌فرض‌های خودمان نیز نه تنها ناممکن، بلکه نامعقول است. به باور او، تفسیر یک متن، دقیقاً به معنای به بازی گرفتن پیش دانسته‌ها و تصورات مفسر در تفسیر یک متن است. به تعبیر او: به واسطه‌ همین پیش داوری‌هاست که ما قادر به فهم تاریخ و شناخت یک متن هستیم[5]. گادامر با این تفسیر از هرمنوتیک، به این نتیجه می‌رسد که اساس فهم مطابق با واقع امکان‌پذیر نیست. به تعبیر او: چگونه ممکن است به فهم عینی دست یافت، در حالی که دخالت ذهنیت مفسر، فهم‌ساز است.[6]


آیت‎الله جوادی آملی و به سخن آوردن متن

آیت‎الله جوادی آملی از مفسرانی است که دست رد بر سینه هرمنوتیک نمی‌زنند. ایشان سهم مفسر را در تفسیر متن به رسمیت می‌شناسند. آیت‎الله اگر چه وحی را مصون از خطا و شک می‌دانند اما تفسیر وحی را دارای قابلیت خطا می‌شمرند. به تعبیر ایشان: "این که وحی، حق محض و ناب و خالص و از هرگونه خطا و شک مصون است، امری برهانی و نیز اتفاقی غیر قابل بحث است. این نکته نیز که علوم و معارف بشری در آمیخته با خطاست و حق محض نیست، جای تردید ندارد، اما سخن این است که آنچه در دسترس بشر است الفاظ وحی است نه معنای آن، پس فهم بشر عادی از وحی به هر شکل که باشد، فهم ناب و حق محض نیست، گاه فهم و تفسیر بشرعادی به معنای واقعی وحی اصابه می‌کند و گاه ره به خطا می‌برد. هرگز چنین نیست که فهم بشر عادی از کتاب وحی الهی مانند فهم نبی اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) از آن باشد. این مطلب موجب آن نیست که فهم بشر عادی از کتاب و سنت که در واقع فهم ما از نقل آن مضامین است، معصوم و عاری از خطا باشد تا استدلال شود که چون معارف عقلی و شهودی بشر عادی خطا آمیز است، نباید آن را در امر فهم و تفسیر وحی قرآنی و سنت معصومانه که معصوم و حق ناب است دخالت داد".[7]


مقام "صمت" و "نطق" در تفسیر

آیت‎الله جوادی آملی اما روندی را در تفسیر متن بر می‌گزیند که در آراء گادامر مورد توجه قرار نگرفته است. گادامر، سهم متن و مفسر را یکسان می‌داند و در دیالوگ میان مفسر و متن، جرقه‌ ایجاد شده و تفسیر نهایی را استنباط می‌کند. آیت‎الله جوادی آملی اگر چه قائل است که دیالوگی میان متن و تفسیر انجام می‌شود، اما به باور ایشان، جایگاه متن و مفسر یکسان نیست. وی دیالوگ میان این دو را اینگونه ترسیم می‌کند: "گرچه تفسیر متن مقدس با متون عادی دیگر بدون پیش‌فهم و پیش‌فرض ممکن نیست و بدون داشتن یک سلسله از مبادی تصوری و تصدیقی که سرمایه اولی برای درک متون نیازمند به تفسیر است، تفسیر آنها میسور نیست، لکن مفسر در طلیعه‌ تفسیر خود شروع به سؤال کرده، مطلب مورد نیاز خویش را بر متن مقدس عرضه می‌کند، چون متن مزبور به زبان روشن و با داشتن ضوابط فرهنگ محاوره، یعنی ادبیات زنده و پویا و بدون ابهام، اجمال مقصود خود را بازگو می‌کند.در این حال وظیفه مفسر "صمت" است نه "نطق". چنانکه رسالت متن مقدس در این مرحله نطق است، نه صمت. اگر مفسر بدون "پیش‌فهم" به سراغ متن مقدس برود از آن بهره‌ای نمی‌برد،چون هر دو صامتند و از التقای دو ساکن و برخورد دو صامت برقی نمی‌جهد و آهنگی تولید نمی‌شود و اگر مفسر با داشتن پیش فرض خاص به حضور متن مقدس برود و بعد از عرض سؤال صامت نشود و همچنان در صدد پاسخگویی به سؤال خویش از زبان متن مقدس باشد و اصلاً اجازه‌ نطق به متن مقدس ندهد، فقط صدای خود را از زبان خویش می‌شنود و چنین تفسیری مصداق بارز تفسیر به رأی است و اگر اجازه‌ نطق به متن مقدس بدهد، لیکن خودش نیز همراه با آن متن مطالبی را ارائه کند، در این حال صدای خود را آمیخته با آهنگ متن مقدس استماع می‌کند و چنین تفسیری، التقاط اختلاط و تلفیق گفته‌های زمینی با فرهنگ و فرهیختگی آسمانی است و این نیز تفسیر به رأی است".[8]


آیت‎الله جوادی آملی با تفکیک میان مقام صمت و مقام نطق، بر این باورند که طرح سؤال از جانب مفسر، در مقام نطق مفسر صورت می‌پذیرد. مفسّر می‌تواند با پیش‌فرض‌ها و دانسته‌های هر عصر و زمانی، سؤال‌های خود را بر متن عرضه کند. در این هنگام، مفسر می‌باید به رسالت ناطقیت خود عمل کند. اما در مرحله‌ بعد، مقام صمت مفسر فرا می‌رسد و پیش‌دانسته‌های وی می‌تواند به واسطه‌ متن، مورد چالش قرار گیرد و یا مورد تأیید واقع شود. در این مرحله، مفسر می‌باید صامت باشد و به این رسالت خود وفادار بماند.


آیت‎الله جوادی آملی بر اساس همین رسالتی که برای مفسر بر می‌شمرند، بر این باورند که اختلاف رأی در تفاسیر نیز از آنجا ناشی می‌شود که برخی از مفسرین به رسالت خود عمل نکرده‌اند. به تعبیر ایشان: "چنانکه افراد متعددی که دارای پیش‌فهم‌ها و پیش‌فرض‌های همسان بوده‌اند به سراغ متن مقدس رفته‌اند و جواب‌های گوناگون شنیده‌اند؛ زیرا برخی به وظیفه تفسیری عمل کرده‌اند و بعضی به آن عمل نکرده‌اند و آن وظیفه مهم در این حال، یعنی بعد از عرض سؤال صمت است، نه نطق".[9]


به باور آیت‎الله جوادی آملی، پس از عرض سؤال توسط مفسر، پاسخی که از متن صادر می‌شود گاه فهم مفسر را تأیید می‌کند و گاه، در آن خللی وارد می‌کند. به تعبیر ایشان: "آنگاه جوابی که متن مقدس بعد از استنطاق می‌دهد متنوع است، زیرا گاهی فقط همان پیش‌فهم را امضا می‌کند و زمانی ضمن امضا و تأیید آن پیش‌فرض مطلب دیگر را در عِدل آن تصویب می‌کند و گاهی آن پیش‌فهم را ابطال کرده، مطلب مقابل آن را تأسیس افاضه می‌کند. از این رو کسانی که از وسمه‌ تفسیر به رأی مذموم منزهند و از وصمه‌ متکلم وحده بودن مبرایند و به وقت شنیدن جواب ساکت و از آن دو چیزی که مایه‌ تباهی عقل و فرسودگی خرد است به دورند: "یکی دم فرو بستن به وقت گفتن" و دیگری " گفتن به وقت خاموشی"؛ تفسیر به رأی محمود و ممدوح، یعنی تفسیر درایی معقول و مقبول دارند و آنچه را که از متن مقدس که نطق خود را بعد از صمت آغاز می‌کند، می‌شنوند، می‌پذیرند و آن جواب گاهی فقط امضای همان پیش فرض است و زمانی همراه با امضای مطلب معادل و گاهی نیز با ابطال آن پیش فهم است. از این رو چنین مفسرانی گاهی در پیش‌فهم‌های خود تجدید نظر می‌کنند. کم نبودند کسانی که قبل از مراجعه به متن مقدس، عقیده خاص داشتند و پس از مراجعه به متن مزبور، یا از آن عقیده برگشتند و به عقیده دیگر درآمدند و یا در صحّت آن تردید کرده، از جزم به شک و از عزم به تردید منتقل شدند".[10]


انتظار علمی صادق و کاذب

آیت‎الله جوادی آملی با این تبیین بر این باورند که در یک رابطه تفسیری، برخی انتظارات از متن ناروا است. ایشان همچنین برخی وظایف یک مفسر را مورد توجه قرار می‌دهند. به تعبیر ایشان: "گر چه تفسیر بدون پیش‌فهم نمی‌شود و اُمیّ محض توان تفسیر ندارد، لیکن همواره پاسخ متن امضای آن پیش‌فرض نیست، مگر برای لَدود عنود که غیر از تفسیر به رأی مذموم چیز دیگری را به رسمیت نمی‌شناسد. از این جا معنای "انتظار صادق" از "انتظار کاذب" ممتاز می‌گردد؛ زیرا انتظار صادق این است که مفسر با پدید آمدن مکتبی جدید در جهان‌بینی، آن را به طور صحیح و با حفظ امانت به عرض متن مقدس برساند و چون دعوی آن متن مقدس این است که دقیق‌ترین و صحیح‌ترین جهان‌بینی را ارائه می‌کند، بعد از عرض سؤال به آن پاسخ می‌دهد. اگر مفسّر همراه با سؤال شروع به جواب دادن کرد و مهلت سخن گفتن به متن مقدس را نداد یا در اثنای پاسخگویی آن متن مقدس خودش نیز سخن گفت، چنین مفسری کلام خود را به تنهایی یا با امتزاج و التقاط کلام خلق و خالق می‌شنود و انتظار کاذب خود را با دست خود بر می‌آورد و اگر مفسّر بعد از سؤال، صامت شد و تنها کلام متن مقدس را شنید انتظار او صادق است و حل معضل خود را با دست بی‌دستی متن مقدس برآورده می‌یابد".[11]


به باور آیت‎الله جوادی آملی، دین‌شناسی، انسان‌شناسی و مانند آن، همه از همین قبیل است، با پدید آمدن مکتب تازه‌ای در یکی از این مسائل، مفسران هر کدام با پیش‌فهم‌ها و پیش‌فرض‌های مخصوص، آن سؤال‌ها را بر متن مقدس عرضه می‌کنند و آنگاه ساکت می‌شوند تا پاسخ را از زبان گویای متن مقدس استماع کنند. از این رو در موارد گوناگون پاسخ‌های متنوع و متعدد از آن می‌شنوند.


غرض آنکه انتظار علمی صادقانه غیر از تمنی کاذبانه و غیر علمی است، زیرا یکی تفسیر درایی معقول و مقبول است و دیگری تفسیر به رأی مذموم و مردود. متن گرچه بدون پیش‌فرض و پیش‌فهم صامت است، لیکن بعد از اصول موضوعه و طرح سؤال کاملاً ناطق است و منظور از نطق متن همان دلالت آن است که نسبت به آن راهنمایی دارد و طبق قانون مفاهمه و فرهنگ محاوره، صدای مخصوص خود را به سمع مستمع و مستنطق می‌رساند.


به باور آیت‎الله جوادی آملی،  هرگز مراد از نطق "گویش صوتی" نیست و از این جهت بین ملفوظ و مکتوب هیچ نفاوتی نیست و همانگونه که وجود لفظی، شنونده را هدایت می‌کند، وجود کتبی نیز خواننده را راهنمایی خواهد کرد و شرط لازم برای بهره‌وری از هدایت وجود لفظی یا وجود کتبی همان پیش‌فهم‌های یاد شده است.


آیت‎الله جوادی آملی بر این باور است که متن مقدس، اگر بر دستان مفسری قرار گیرد که وظیفه‌ نطق و صمت را به نیکی انجام دهد، می‌تواند پاسخ‌های گره‌گشایی را نیز عرضه کند. به تعبیر ایشان: "متن مقدس مانند قرآن گرچه نسبت به نابینا ظلمت است، ولی در برابر بینا نور است و گرچه نسبت به اُمیّ ناخوانا و نانویسا، صامت است، لیکن در مقابل عالم به فرهنگ مفاهمه و فرهیخته‌ آشنا به ادب محاوره ناطق است و چه نطقی بهتر از دلالت و چه گویایی گوش نوازتر از نصّ یا ظاهر متن مقدس که تبیان هر چیزی است که در سعادت جوامع بشری مؤثر است؛ چون گویاست و پاسخ متقن، به سؤال عالمانه می‌دهد. از این رو گاهی سائل را که با پیش‌فهم معین به حضور متن مقدس آمده، وادار به اقرار چیزی می‌کند که قبلاً انکار داشت یا ملزم به قبول چیزی می‌کند که پیش از آن نکول داشت. این که متن مقدس گاهی باعث "اقرار منکر" یا "انکار مقر" یا "جزم متردد" یا "شک جازم" می‌شود، نشان آن است که چنین متنی کاملاً بر اساس فرهنگ محاوره گویاست، نه صامت و طبق انتظار مثبت و به‌جا روی می‌دهد، نه انتظار منفی و نابه‌جا".[12]


آیت‎الله جوادی آملی با ترسیم دو مقام نطق و صمت، رسالت مفسر را در تفسیر به گونه‌ای عنوان می‌کند تا به واسطه‌ آن بتوان به فهم صحیحی از متن مقدس نائل آمد. گئورگ گادامر اما در تفسیر هرمنوتیکی خود منظومه‌ای را ترسیم کرده بود که در دیالکتیک میان متن و پیش‌فرض‌های مفسّر، تفسیر دقیق از متن هیچگاه تحقق نخواهد یافت و تلاش‌ها در راستای آن، امری بی‌حاصل قلمداد می‌شد. به نظر می‌رسد که در منظومه فکری آیت‎الله جوادی آملی، می‌توان منظومه‌ای را ترسیم کرد که بر اساس آن هم می‌توان به فهم صحیح از متن نائل آمد و هم تلاش مفسرین بی‌توفیق نخواهد بود.


 


پی نوشت

[1]هرمنوتیک مدرن، بابک احمدی، صص203-221

[2]علم هرمنوتیک، ریچارد پالمر، ترجمه سعید حنایی کاشانی، ص201

[3]همان جا

[4]همان جا

[5]علم هرمنوتیک، ریچارد پالمر، ص201

[6]مبانی معرفت دینی، محمد حسین زاده، ص131-139

[7]منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص194

[8]تفسیر تسنیم، ج1، ص225

[9]تفسیر تسنیم، ج1، ص225

[10]همان جا

[11]تفسیر تسنیم، ج ا، ص227

[12]تفسیر تسنیم، ج1، صص228-229v


نظرات  (۱)

  • مهزیار کاظمی موحد
  • سلام
    ممنون می شوم به من هم سر بزنید
    در خدمت شما هستم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی