وبلاگ علوم قرآن و حدیث

به نام خدا. در این وبلاگ دروس، کتب، مقالات و صوت مربوط به رشته علوم قرآن و حدیث قرار می گیرد. آدرس کانال تلگرام: 🆔 @quranied

وبلاگ علوم قرآن و حدیث

به نام خدا. در این وبلاگ دروس، کتب، مقالات و صوت مربوط به رشته علوم قرآن و حدیث قرار می گیرد. آدرس کانال تلگرام: 🆔 @quranied

وبلاگ علوم قرآن و حدیث
نویسندگان

آیت ا... جوادی آملی

تأملی در ماجرای شرور عالم

جان لسلی مکی[1] (1917-1981) فیلسوف استرالیایی بود که به اخلاق و فلسفه‌ دین می‌اندیشید. وی را یک شک‌گرای اخلاقی نامیده‌اند. وی بر این باور بود که هیچ ارزش عینی وجود ندارد. به اعتقاد او، اخلاقیات و اموری از این دست همگی باید اختراع شوند به جای آنکه کشف گردند. وی با رویکرد شک‌گرایانه‌ای که داشت، به مسأله شرّ نیز توجه کرده بود. به باور او، وجود شرّ در عالم نمی‌تواند با وجود آفریننده‌ای حکیم و توانا منطبق باشد. وی از همین روی بود که بر دین‌داران خُرده وارد می‌کرد.

شر از دیدگاه مکی

جی.ال. مکی یکی از عمده‌ترین تأملات خود را به مسأله‌ شرّ معطوف داشت. وی پذیرش شرور در عالم را نافی وجود خدایی قادر می‌دانست. او مسأله‌ شر را در مقابل دیندارانی مطرح می‌کرد که معتقد به عقلانیت در عرصه دین بودند. مکی بر  این باور بود که باورهای دینی نه تنها پشتوانه عقلی ندارند، بلکه یقیناً نامعقول هستند و مجموعه اعتقادات خداباورانه دینی، مجموعه‌ای ناسازگار را تشکیل می‌دهد؛[2] چرا که التزام به وجود خدایی قادر و توانا، هرگز با پذیرش مسأله‌ شر همخوانی ندارد.


مکی مقاله مفصلی نوشت با عنوان «شر و قدرت مطلق». وی در آن متن این‌گونه ادعا کرد که: 

« مسأله‌ شر علاوه بر این که نشان می‌دهد باورهای دینی فاقد تکیه‌گاهی عقلانی است، آشکار می‌کند که آنها مسلماً غیرعقلانی‌اند، به این معنا که بعضی از اجزای این نظریه عمده کلامی با اجزای دیگرش ناسازگاری دارد و ناسازگاری اجزا نیز چنان نیست که متأله بتواند به آنها همچون یک کل معتقد باشد، مگر اینکه از عقل فاصله بیشتری بگیرد. در این شرایط او نه تنها باید به اموری اعتقاد بورزد که قابل اثبات نیستند، بلکه باید به اموری نیز اعتقاد بورزد که ناقض دیگر باورهای او هستند ».[3]


مکی اما در صورت‌بندی مسأله‌ شر و تناقض آن با وجود خدای قادر و توانا، بر این باور بود که بین قضایای ذیل تناقض وجود دارد:

1- خداوند قادر مطلق است

2- خداوند خیر محض است.

3- شر وجود دارد.[4]


جی ال مکی این سه قضیه را متناقض می‌دانست و می‌گفت، چنانچه دو قضیه از این قضایا صادق باشد، به ناچار سومی کاذب خواهد بود. حال آنکه خداشناس و خداباور باید به هر سه قضیه اعتقاد داشته باشد. یعنی خداشناس نمی‌تواند وجود شرور در این عالم را انکار کند، چرا که حداقل به وجود گناه در اطراف خود واقف است و گناه را یک شر اخلاقی می‌داند، از سویی باید به خیر بودن و قادر مطلق بودن خدا اعتقاد داشته باشد. پس فرد خداباور در اعتقادات خود دچار تناقض شده است.[5]


مکی سپس برای صورت‌بندی دقیق‌تر از این مدعای خود اذعان می‌کرد که این سه قضیه پیش گفته، به خودی خود متناقض نیستند، بلکه برای نمایاندن تناقض نهفته در آنها نیازمند پاره‌ای مقدمات یا قواعد شبه منطقی هستیم که واژه‌های "خیر و شر" و "قادر مطلق" را به یکدیگر مرتبط کند. این قواعد شبه منطقی یا قضایای الحاقی به نظر مکی عبارتند از:


1- خیر نقطه مقابل شر است، به گونه‌ای که فرد خیرخواه تا آنجا که بتواند شر را از میان بر می‌دارد.

2- توانایی‌های قادر مطلق هیچ حد و مرزی ندارد.

3- موجودی که عالم مطلق است، می‌داند که چگونه شر را از میان بردارد.

4- شر ضرورت منطقی ندارد.[6]


این گزاره‌ها معنای دقیق‌تری از اصطلاحاتی که مکی برمی‌گزیند را به تصویر می‌کشد. شخص منتقد با وجود این گزاره‌ها می‌گوید: 

اگر خدا علم، تمایل و قدرت لازم برای از میان برداشتن شر را دارد و اگر شر به طور منطقی ضرورت ندارد، پس نباید شری وجود داشته باشد. این در حالی است که دین‌داران تصدیق می‌کنند که شر وجود دارد. به همین ترتیب تناقض مورد ادعای مکی آشکار می‌شود.[7] بنابراین جی ال مکی می‌کوشد با روش مزبور اعتقاد به وجود خدا را غیرعقلانی جلوه دهد.


مکی در انتقادهایی که بر دین‌داران دارد، انسان‌محوری را مبنای نقدهای خود قرار می‌دهد. او معتقد است که آنچه به انسان آسیب می‌رساند شر محسوب می‌شود. با این مبناست که برخی از امور، شر تلقی می‌شوند. زیرا وقتی انسان اصالت می‌یابد، اموری که به او آسیب می‌رسانند، مصادیق شر محسوب می‌شوند. جی ال مکی نیز با محوریت انسان، بسیاری از امور را شر می‌داند. به باور او هر چیز به نظر انسان شر باشد با قدرت نامحدود الهی متناقض است. از این رو اگر انسان توجیه مناسبی برای آن نداشته باشد، باید از اعتقاد به خدا دست بردارد و در حقیقت، راه اثبات علمی و برهانی خدا و صفات او بسته می‌شود.[8]


انتقاد به برخی راه‌حل‌های ناکارآمد

مکی با ترسیم تناقضی که میان مسأله شر و وجود خدای قادر وجود دارد، برخی از راه‌حل‌هایی را نیز که دین‌داران به این تناقض داده‌اند پیش می کشد و آن را مورد نقد قرار می‌دهد. به عقیده او بهترین دفاع موجود از باورهای خداشناسان "دفاع مبتنی بر اختیار" است. طبق این دفاع، عنوان شده است که شر لازمه‌ اختیار انسان است. با این راه حل شر دیگر مربوط به خدا نیست، بلکه متعلق به انسان‌هاست. با این ایده، همه‌ شرور مستند به انسان و اراده‌ انسان می‌شود و ذات الهی از هرگونه نقصی مبرا می‌گردد.


جی ال مکی اما این پاسخ را برنمی‌تابد و عنوان می‌کند که: سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که چرا خدا به انسان اختیار داد تا او مرتکب شر شود؟ مکی می‌گوید خداوند می‌توانست انسان را به گونه‌ای بیافریند که در گزینش‌های خود همواره خیر را برگزیند. اگر منطقاً محال نیست که انسان‌ها یک یا چند بار مختارانه خیر را برگزینند، این امر هم محال نیست که انسان‌ها همواره به اختیار خویش خیر را برگزینند.[9]


مکی این‌گونه عنوان می‌کند که: چه اشکالی دارد همه چیز خیر باشد؟ البته در این صورت ما متوجه خیر نمی‌شویم و واژه خیر را نمی‌سازیم زیرا انسان‌ها در صورتی متوجه اوصاف می‌شوند و برایشان نام وضع می‌کنند که آن اوصاف دارای اضداد واقعی باشند. اما این مسأله می‌گوید هر واژه‌ای باید متضادی داشته باشد. این اصل راجع به زبان و نحوه تفکر ماست و یک اصل هستی‌شناختی نیست تا با مشکل عمده‌ای روبرو شویم. بنابراین قاعده‌ای که می‌گوید خیر نمی‌تواند بدون شر وجود داشته باشد بیان‌گر ضرورت منطقی که خدا باید از آن تبعیت کند نیست. بلکه می‌توان گفت خدا می‌توانست همه چیز را بیافریند؛ هر چند ما متوجه نمی‌شدیم که او چه کرده است.[10]


مکی با این بیان، بر این باور است که نباید میان ساحت زبان و ساحت‌های هستی‌شناسی خلط مبحثی صورت گیرد. او وجود خیر و شر را با این تصویر که اگر خیری وجود دارد، لاجرم می‌باید شری نیز موجود باشد، مربوط به ساحت زبان می‌داند و در عالم هستی، این تقارن را باور ندارد. مکی در پاسخ به این‌گونه رویکرد‌ها می‌گوید که حتی اگر باور کنیم که این تقابل میان خیر و شر در عالم هستی انکارناپذیر باشد و با وجود هر خیری، وجود شر نیز اجتناب‌ناپذیر باشد، اما این شر می‌باید به اندازه‌ای اندک صورت پذیرد. صرفاً تا آن مقداری این شر وجود داشته باشد که وجود خیر درک شود و بر آن مُهر صحّه نهاده شود. مکی اما اذعان می‌کند که حتی خداپرستان هم این مطلب را نمی‌پذیرند که وجود شر در این عالم اندک است. به باور وی، شر وجود عالم را فراگرفته است و این‌گونه نیست که شر اندکی وجود داشته باشد صرفاً برای فهم امور خیر.[11]


یکی دیگر از راه حل‌هایی که مکی از طرف متألهان مطرح می‌کند این است که شر به واسطه خیر ضروری می‌گردد. یعنی این دو به یکدیگر وابسته‌اند و وجود یکی، ضرورت وجود دیگری را ایجاب می‌کند. به عقیده مکی اما این راه حل اشکالاتی جدی را بر قدرت خداوند وارد می‌کند؛ زیرا بنا بر قانون علیت، نمی‌توان بدون واسطه‌ای معین به هدفی مشخص دست یافت و اگر خداوند مجبور باشد شر را به عنوان واسطه‌ای برای خیر بیافریند، دست کم باید تابع بعضی قوانین علّی باشد و این مسأله با قدرت مطلق خداوند ناسازگار است و به طور مخفی یکی از قضایای مقوّم که عبارت است از خداوند قادر مطلق است را رد می‌کند.[12]


بررسی مسأله "شر" از دیدگاه آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی

آیت‌الله جوادی آملی به مانند دیدگر فیسلوفان صدرایی بر این باور است که "شر" امری عدمی است. به باور ایشان، صِرف تحلیل مفهومی کمک می‌کند تا به عدمی بودن شر پی ببریم. به تعبیر آیت‌الله: چون شر امری است عدمی و عدم نیازی به علت ندارد، بلکه نبود سببِ خیر همان علت شر می‌باشد، پس شرور جهان هستی به فاعل حقیقی استناد ندارد چنان که وجود قیاسی برخی از آن نسبت به بعض دیگر نیز وجود بالعرض خواهد بود، نه حقیقی.


 آیت‌الله جوادی آملی بر این باورند که وقتی سخن از شر به میان می‌آید، بین دو امر نسبت‌ سنجی می‌شود و بر اساس آن نسبت، یکی خیر تلقی می‌گردد و دیگر عنوان شر می‌گیرد. لذا این به آن معنا نیست که وجود نفسی آن پدیده یک امر حقیقی می‌باشد و شر لقب گرفته است؛ بلکه وجود قیاسی آن -که در حقیقت وجود بالعرض است-، نه وجود حقیقی و ذاتی، شر است.


اتکا به نظام احسن

محور اصلی اندیشه‌ آیت‌الله جوادی آملی در خصوص مسأله‌ شر بر این قرار گرفته است که نظام هستی، نظامی مبتنی بر عقلانیت و درایت باری تعالی است. این نظام به سبب هماهنگی و سازوارگی که دارد، نظام احسن لقب گرفته است. آیت‌الله جوادی آملی بر مبنای این اصلِ کلی که نظام احسن بر جهان حکم است، به تبیین مسأله‌ شرور می‌پردازد. آیت‌الله عمده ادلّه‌ای را که بر مدعای خود عنوان می‌کنند مستند به آیات قرآنی است.


ایشان برای اثبات نظام احسن، به آیات عدیده‌ای تمسک می‌جویند. ایشان در تعبیری این‌گونه عنوان می‌کنند که: 

" نظام احسن در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. از نگاه قرآن هر موجودی مخلوق است " الله خلقَ کل شیء " (زمر-62) و خدا همه چیز را به مقدار لازم و با هندسه و نظم آفریده است. " و خَلَقَ کلّ شیء فقدّره تَقدیرا " (فرقان-2) نظمی که مایه زیبایی و حسن موجودات عالم است." الذّی احسنَ کلّ شیء خَلَقه " (سجده-7) یعنی هر یک از حقایق هستی، در حد سعه  وجودی خود از حُسن برخوردار است، و همه با هم در یک نظام هماهنگ و هدف‌مندی به سوی مقصد واحدی در حرکت‌اند." رَبنا الذّی اَعطی کلّ شَیء خَلَقَه ثمّ هدی " (طه-50) در سوره ملک می‌فرماید: " هَل تَری مِن فُطور "  یعنی کم‌ترین قصور و فطوری در مجموع آفرینش وجود ندارد. 

با این دیدگاه قرآنی که از آیات متعدد به دست می‌آید، سراسر جهان آفرینش خیر و زیبا و حسن است، و همه مخلوقات الهی آیت و نشانه جلال و جمال خالق خود هستند و در نظام احسن جهان هیچ موجود باطل و شری وجود ندارد. 

علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان بنا بر مشرب تفسیر قرآن به قرآن، با کنار هم قرار دادن آیه " الله خلقَ کلّ شیء " (رعد-16-زمر 62)  و آیه " الذّی اَحسنَ کلَ شَیء خَلقه "(سجده-7) می‌فرماید: از این دو آیه چنین برمی‌آید که هر آنچه جز خدا اسم شئ  بر آن صدق می‌کند، مخلوق است و حسن است، پس مخلوق بودن و حسن بودن متلازم‌اند. اما اگر هدفمند به سوی مقصد واحدی در حرکت‌اند قبحی عارض آن گردد، به علت نسبت‌ها و اضافات ثانوی و خارجی است".[13]


همین تفاوت در نگاه به هستی است که آیت‌الله جوادی آملی و جی ال مکی را در ماجرای شرور از هم متمایز می‌کند. آیت‌الله با نگاهی قرآن‌محور، دیدگاهی را نسبت به آفرینش و نظام هستی برگزیده‌اند که بر اساس آن، شری هم اگر در نظر دیگران وجود دارد و برجسته می‌شود، به دیده‌ نظامی احسن نگریسته می‌شود. طبق همین رویکرد است که آیت‌الله حتی در خصوص جهنم و دوزخ نیز این‌گونه ابراز عقیده می‌کنند که: 

" همان‌گونه که جنت زیباست، جهنم نیز در نظام کلی زیبا و به جا است. قرآن کریم جهنم را جزو نعمت‌ها برمی‌شمرد (الرحمن -43-45) حتی شیطان و وسوسه‌های موذیانه او را برای نیل انسان به مقامات بلند انسانی لازم می‌داند؛ هر چند در مقایسه دوزخ و بهشت و شیطان با فرشته، یکی زشت و دیگری زیبا تلقی می‌شود.[14] زیرا دوزخ و بهشت وجه مشترکی دارند که همان تجسم اعمال است (تحریم -7). تا جایی که خداوند از جن و انسان به نعمت بودن آن اعتراف می‌گیرد (الرحمن-43-45). همچنین دوزخ باعث پرهیزگاری بسیاری از انسان‌ها می‌شود و می‌تواند انسان را به جایی برساند که پرهیزگاری فقط از سر عشق و محبت به خدا باشد". [15]. همان‌طور که مشخص است، آیت‌الله جوادی آملی دیدگاهی را نسبت به نظام هستی برگزیده‌اند که کوچک‌ترین ناملایمت و شری را در آن نمی‌بینند و همه‌ امور را در خور و شایسته‌ این نظام احسن می‌دانند.



جی ال مکی بر این باور بود که اگر بخواهیم خداوند را تابع قوانین علیت بدانیم، سبب می‌شود که خدا را وابسته به علت‌های دنیوی و محدود به آن تصور کنیم. این در حالی است که آیت‌الله جوادی آملی بر این باورند که خداوند نظامی را آفریده است و قانون علیّت را بر آن حاکم کرده است و این سبب‌ ساز هیچ‌گونه محدودیتی برای خداوند نیست. قانون علیت، خواست خداست و تخطّی از امر خدا محسوب نمی‌شود. آیت‌الله بر این باورند که اساساً نظام احسن هستی از طریق قاعده‌ علت و معلولی که بر جهان حاکم است، قابل کشف است.


از سوی دیگر خداوند احسن الخالقین است و نمی‌توان خلقتی نیکوتر از این را انتظار داشت. رویکرد آیت‌الله جوادی آملی در خصوص نظام هستی و راه نیافتن هیچ‌گونه خبط و خطایی در آن را می‌توان در این عبارات ایشان نیز ملاحظه کرد: 

" آفریدگاری بهتر از او فرض ندارد و سراسر جهان آفرینش و همه پدیده‌ها وجه الله است. پس موجود از آن جهت که ناقص است، نمی‌تواند چهره‌ بهترین آفریننده را ارائه دهد و به مصداق " صبغه الله و من احسن من الله صبغه " مخلوقات در بهترین و زیباترین وجه، حقیقت و حیات و هستی می‌یابند. جهان هستی از ذاتی نشأت گرفته است که نه تنها حسن، که حُسن محض و جمال صِرف است و هستی محض و همه کمالات، عین ذات او است. بنابراین چیزی زیباتر از جهان موجود، فرض نمی‌شود محال است. چون ذات اقدس اله، هستی محض و جمال صرف و جمیل محض است، آیات و نشانه‌های آفرینش او نیز دارای نظام احسن است. سرّ حُسن قوام و نظام جهان، آن است که در اصل هستی و نیز در تدبیر آن به یک مبداء تکیه کرده است." لَو کانَ فیهما آلِهة الاّ اللهَ لَفَسَدَتا " (انبیاء 22) اگر مبداء واحد به کثیر تبدیل می‌شد، و جهان امکان با چند خدا اداره می‌شد، فساد دامن جهان هستی را می‌گرفت. ریشه اساسی هر نظمی هم وحدت است. اگر گاهی احساس بی‌نظمی شود، یا کیفیت نظم معلوم نباشد، بر اثر اشتباه در بررسی است، یا نسبی انگاشتن آن مورد است، وگرنه در برابر مجموع آفرینش، هر چیزی در موطن خاص خود قرار دارد".[16]


نیک و بد انسان نباید ملاک شر قرار گیرد

جی ال مکی با رویکردی که نسبت به مسأله‌ شر برگزیده بود، غالب جهان هستی را آمیخته با شرور می‌دانست. وی عنوان می‌کرد که از این شرور راه گریزی نیست و این شرور انسان را احاطه کرده است. وی با مبنا قرار دادن انسان، نیک و بد آن را برابر با شر تفسیر و تعبیر می‌کرد. آیت‌الله جوادی آملی اما بر این مهم التفات داده است که خوشایند و بدایند انسان نمی‌تواند مبنایی برای مسأله‌ شر باشد. به این معنا که هر آنجا که انسان احساس رضایت خاطر کرد را خیر بنامیم و هر آنجا که ناملایمتی رخ داد را به شر تفسیر کنیم. آیت‌الله جوادی آملی با این رویکرد است که اذعان می‌کند: " در تحلیل نظام احسن جهان نباید انسان را محور قرار داد و هر چه به حال او ملایم است، خیر دانست و هر چه به حال او ملایم نیست، شر. بلکه انسان نیز وجودی از وجودات جهان هستی است و از این جهت هیچ امتیازی برای او نیست. او مانند دیگر موجودات، در حلقه‌های نظام احسن قرار دارد و این اصل در حکمت مشاء و حکمت متعالیه تبیین شده است. تحلیل جریان خیر و شر اگر انسان‌مدارانه باشد، امور وجودی فراوانی شرّ خواهند بود، ولی اگر معیار ارزیابی خیر و شر، کل نظام هستی باشد، بسیاری از اموری که برای انسان شر محسوب می‌گردد، برای موجودهای دیگر خیر است".[17]


آیت‌الله جوادی آملی با تغییر رویکرد از انسان به سمت " کل نظام هستی "، بر این باورند که می‌باید کل نظام هستی را به عنوان نیک و بد در نظر گرفت. ایشان با تمسک به آیات قرآنی بر این بحث نظر کرده‌اند. آیت‌الله اما بر برتری و نیک بودن جهان هستی این‌گونه نیز به اقامه‌ برهان می‌پردازند که: 

" اگر نظامی برتر از نظام موجود جهان متصور و ممکن باشد و یافت نشود، یا بر اثر آن است که مبدأ عالم به آن نظام برتر علم ندارد یا اینکه بر فرض علم به آن قدرت ندارد که آن را بیافریند یا بر فرض علم و قدرت، مانعی در بین است به نام " بُخل" که نمی‌گذارد فیض نظام احسن صادر گردد. چون علم و قدرت و بخشش مبدأ جهان نامحدود است، هیچ مانعی به نام جهل یا عجز یا بخل در بین نیست، وگرنه کمال علم و قدرت و بخشش مبدأ جهان متناهی می‌بود و با این قیاس استثنایی ثابت می‌شود که نظامی احسن از نظام موجود ممکن نخواهد بود. چون تمامیت نظام و احسن بودن آن در سه بُعد خلاصه می‌شود: نظام فاعلی اشیاء، نظام داخلی اشیاء و نظام غایی. اگر رشته نظام فاعلی یا داخلی یا غایی یا مجموع این رشته‌ها و ابعاد نظام موجود، بهترین و برترین نظام‌ها نباشد، برابر همان قیاس استثنایی محذور محدود بودن مبدأ جهان و متناهی بودن حق تعالی لازم می‌آید و این محال است. پس تمام رشته‌ها و ابعاد گوناگون نظام جهان، بهترین نظام متصور است."[18] بر اساس این دیدگاه، هرگونه امری که در نظر انسان نامطبوع جلوه می‌کند، در کل ساختار جهان هستی معنا و مفهوم نیکی می‌یابد و از جرگه‌ شرور خارج می‌شود.


پهن کردن سفره‌ تکلیف

آیت‌الله جوادی آملی روی دیگری مسأله‌ای را نیز که به ظاهر شرّ تلقی می‌شود بازگو می‌کنند. ایشان با استنباط‌هایی که از آیات قرآنی دارند و بر اساس آن مبانی سخن می‌گویند، یکی از وجوه شرّپنداری برخی امور را آزمون‌های الهی می‌دانند. به باور ایشان: " همه‌ رخدادها در دنیا آزمون الهی بوده، با تکلیف خاص خود همراه است، از این رو هیچ نقمت یا نعمتی بدون تکلیف صبر یا شکر نیست ... بعضی از مشکلات و شرور می‌تواند از جانب خداوند باشد تا بندگانش را بیازماید".[19]


بر همین قیاس، آیت‌الله جوادی آملی تکلیف انسان را نعمتی برای او می‌دانند و مسأله‌ شر را نیز به دیده‌ عنایت مورد توجه قرار می‌دهند. آیت‌الله در تعبیری دیگر در خصوص شرور، بر این باورند که دامنه‌ فیض و رحمت الهی همواره گسترده است. اگر امری شر تلقی می‌شود و به خدا نسبت داده می‌شود، چیزی جز امساک فیض و رحمت نیست.[20] اگر رحمتی از فردی سلب شود و مورد فیض الهی قرار نگیرد، آنگاه است که شر بر او رخ داده و از نعمتی محروم مانده است.


نتیجه‌گیری:

جی ال مکی در آرای خود در خصوص مسأله‌ شر، کوشیده بود تا تناقض میان خدای قادر و شر را برجسته سازد. وی بر این اعتقاد بود که شرور، تمامی جهان را پر کرده است. با وجود فراگیر بودن شر، نمی‌توان حکم به وجود خدایی توانا داد. وی با ملاک قرار دادن نیک و بد انسان، به مسأله‌ شر نظر می‌کرد. وی بر دین‌داران خرده می‌گرفت که چگونه با وجود این شرور فراگیر، به خدایی قادر و توانا اعتقاد دارند؟


آیت‌الله جوادی آملی اما نگرش دیگری نسبت به مسأله‌ شرور دارند. آیت‌الله در تبیین این مهم، از آیات قرآنی مدد می‌گیرند. ایشان همچنین بر این باورند که در مسأله‌ شرور، انسان محور بحث قرار گرفته است و نیک و بد او به عنوان ملاک و معیار در نظر آمده است، در حالی که کل جهان هستی می‌باید مورد التفات قرار گیرد و سازواری آن ملاحظه شود.


آیت‌الله همچنین با تأکید بر مسأله‌ تکلیف بر این باورند که برخی از مواردی که به عنوان امری نامطلوب برای انسان رخ می‌دهد، بر اساس سرشت تکلیفی است که خداوند بر جهان حاکم کرده و جهان را عرصه‌ای برای آزمون قرار داده است. آیت‌الله جوادی آملی نگرشی نسبت به جهان را برگزیده‌اند که بر اساس آن، کل عالم هستی، نظامی احسن است و جهانی بهتر از آن را نمی‌توان تصور کرد. بر همین مبناست که هر آنچه که شر تلقی می‌شود نیز لازمه‌ این جهان احسن محسوب می‌شود.


 


پی‌نوشت :

1-اینجا

[2] J.l.mackie. Evil and omnipotence. In the philosophy of religion. 92

[3] همان، ص200

[4] الوین پلانتینگا، فلسفه دین؛ خدا و اختیار و شر، ترجمه محمد سعیدی مهر، ص44

[5] پلانتینگا و دیگران، کلام فلسفی، (مجموعه مقالات) ابراهیم سلطانی– احمد نراقی، ص147

[6] جی.ال.مکی، شر و قدرت مطلق، مجله کیان، ش3، ص6

[7] مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه ابراهیم سلطانی، آرش نراقی، ص179

[8] محمد جواد طالبی، مبانی شر از دیدگاه حکمت متعالیه، ص256 نقل از مقاله: دیدگاه هیوم و جی ال مکی در مسأله شر و تطبیق آن با حکمت متعالیه، زهره توازیانی-معصومه عامری؛ سایت پژوهش‌گاه علوم انسانی

[9] J.l.makie. Evil and omnipotence.209

[10] همان، ص204

[11] همان، ص205

[12] همان، ص205

[13] رک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج7، ص296 به بعد

[14] آیت‌الله جوادی آملی، توحید در قرآن،ج2، صص412-413

[15] آیت‌الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج13، صص568-570،

[16] آیت‌الله جوادی آملی، پیرامون مبدأ و معاد، ص245

[17] آیت‌الله جوادی آملی، توحید در قرآن، ص67

[18]آیت‌الله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج3، صص621-622

[19] آیت‌الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج4، ص324

[20] تفسیر تسنیم، ج5، ص223

(منبع)


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی