بررسی کتاب جمع آورى قرآن جان برتن
بررسی کتاب جمع آورى قرآن جان برتن
دکتر حسن رضایى هفتادر*
چکیده
جان برتن قرآنپژوه انگلیسى، مؤلف کتاب «جمع آورى قرآن» است. وى به بررسى مسئله تدوین قرآن میپردازد و معتقد است قرآن فعلی در عصر پیامبر و توسط آن حضرت گردآورى شده و هیچ نقصانى نسبت به آیات آن رخ نداده است. مسئله «نسخ» و «مصاحف صحابه» دو علت حذف نقش پیامبر اکرم از عرصه جمع آورى قرآن هستند. موضوعات «نسخ تلاوت و حکم»، «نسخ تلاوت و بقاى حکم» و «اختلاف قرائات مصاحف صحابه» واقعیت خارجى ندارند و ساخته ذهن فقیهان اهلسنت است که در مناظرههای خود با فقیهان میکوشیدند با تمسک به آنها، آن دسته از احکام فقهى خود را که مستند آنها در نصوص مصحف فعلى وجود ندارد، به قرآن مستند نمایند. اگر پیامبر اسلام آیات قرآن را در قالب مصحفى گردآورى کرده باشد، دیگر، فقیهان مذکور نمىتوانستند از اختلاف قرائات مصاحف صحابه و حذف نصوصى از مصحف فعلى، در قالب دو شکل نسخ تلاوت سخن به میان آورند. آنان چاره کار را در آن دیدند که با جعل روایاتى، نقش پیامبر را از عرصه جمعآورى قرآن حذف کنند و گردآورى آن را به دوران پس از حیات ایشان منتقل کنند و چنین نیز کردند.
واژه های اصلی: قرآن، مستشرقان، جان برتن، جمع قرآن، نسخ، مصاحف صحابه.
معرفی نویسنده
جان برتن (John Burton) در سال 1929 م دیده به جهان گشود. برتن استاد دانشگاه سنت اندروز انگلستان بود و آثار متعددی درباره مباحث علوم قرآنی و مسائل فقهی به رشتة تحریر درآورد. فهرست برخی از آثارش چنین است:
1) «معنای احصان»
1. (The meaning of “ihsan”), Journal of semitic studies 19 (1974), pp. 47-75.
2) «تفسیر آیه 106 سوره بقره و نظریات اسلامی نسخ»
2. (The exegesis of Q. 2: 106 and The Islamic Theories of nsakh), Bulletin of The school of oriental and African studies 48 (1985), PP. 452-469.
3) «تفسیر قرآنی»
3. (The Quranic exegesis), Religion, Learning and science in The Abbasid Period, ed. By M.J.L. Young, JD. Latham and R.B. serjeant, Cambridge, Cambridge, University, Press, 1990.
4) «منابع فقه اسلامی: نظریات اسلامی نسخ»
4. The sources of Islamic Law: Islamic Theories of abrogation, Edinburgh, Edinburgh University Press, 1990, PP. xi + 235.
5) «تحریف کتابهای مقدس»
5. (The corruption of The scriptures), Occasional papers of the school of Abbasid studies 4 (1922), PP. 95 – 106.
معرفى کتاب جمعآورى قرآن
قرآن در نظر اسلامشناسان و قرآن پژوهان غربى اهمیت بسیارى دارد، از این رو به بررسى آن پرداختهاند و حاصل پژوهشهاى خود را در قالب کتابها و دایرةالمعارفها عرضه کردهاند. از جمله این آثار کتاب جمعآورى قرآن
(The collection of The Quran) به قلم جان برتن است.
انتشارات دانشگاه کمبریج این کتاب را در سال 1977 م چاپ کرد؛ البته برتن پیش از انتشار کتاب، مباحث مهم آن را در قالب مقالاتى منتشر کرده بود. این کتاب حاصل مطالعات و تحقیقات بسیار برتن در سالهاى متمادى است. وى براى تدوین این اثر، سالها از راهنمایى همکارش جان وانزبرو استفاده کرد. وانزبرو در این باره مى گوید: من براى تغییر آراى برتن درباره مسئله جمع آورى قرآن، بى وقفه تلاش مى کردم. وى نیز مى کوشید تعاریف دقیقتر و استنادات گستردهتری براى نظراتش بیابد
(Wansbrough, review of The collection of the Quran, 370).
دانشکده مطالعات شرقى و آفریقایى دانشگاه لندن و دانشگاه سنتاندروز، برتن را در راه نگارش کتاب جمع آورى قرآن از حمایت مالى برخوردار کردند. این حمایتها او را قادر ساخت به اطلاعات نسخههاى خطى منتشر نشده دست یابد؛ نسخههایى که در کتابخانههاى خاورمیانه و اروپا بودند. اطلاعات این نسخه ها مبناى برخى از جنبه هاى کتاب را تشکیل مىدهند. قرآنپژوهانى چون ویلفرد مادلونگ، ریچارد مارتین و جان وانزبرو، نقد و معرفى هایى بر اثر مذکور نگاشتهاند.
کتاب جمع آورى قرآن در نگاه اول دو بخش و هر بخش پنج فصل دارد.
در بخش اول به مسئله «نسخ» مىپردازد و در مورد این که آیا قرآن سنّت را نسخ کرده یا به عکس، به تفصیل سخن مى گوید و نظرات شافعى و مخالفانش را به طور مشروح بیان مىکند. وى سه شکل نسخ را تبیین و «نسخ تلاوت و بقاى حکم» را با جزئیات بیشترى توضیح میدهد.
برتن در این بحث مى کوشد تأثیر برخى نظرات اصولى شافعى در پیدایش این شکل از نسخ را نشان دهد. وى آیه رجم را که یکى از مصادیق نسخ تلاوت و بقاى حکم است، به تفصیل بیان میکند و در اینباره که آیا منبع مجازات سنگسار، قرآن است یا سنت، مطالب بسیارى ارائه میکند.
علت آن که برتن تا به این اندازه به مسئله نسخ میپردازد، این است که وى رابطه تنگاتنگى میان این مسئله و موضوع جمع آورى قرآن، قائل است، زیرا معتقد است قرآن در زمان پیامبر گردآورى شد و نسخ، مهمترین عاملى است که باعث گردید جمعآورى قرآن به پس از حیات پیامبر منتقل شود.
در بخش دوم روایات جمعآورى قرآن در عهد ابوبکر و عثمان را مطرح و آنها را تجزیه و تحلیل میکند؛ وى در پایان به نقد و بررسى آراى نولدکه، شوالى، برگشتراسر، پرتسل، بل و جفرى در زمینه تدوین قرآن میپردازد. آنان معتقدند که قرآن پس از حیات پیامبر جمع آورى شد.
به طور خلاصه مىتوان گفت که برتن در این کتاب میکوشد با تکیه بر مباحث فقهى، نسخ و مصاحف صحابه، تدوین قرآن را در زمان پیامبر اثبات کند.
روش وى بدینگونه است که وقتى وارد موضوعى مىشود، اگر در مورد آن موضوع روایاتى باشد، آنها را مطرح و سپس نظرات عالمان مسلمان را درباره آن موضوع و روایات طرحشده بیان مىکند. برتن پس از این مرحله، تجزیه و تحلیل خود را نسبت به روایات طرحشده و موضوع مورد بحث، ارائه مىکند.
اگر قرآنپژوهان غربى آراى قابل توجهى در مورد موضوع بحث شده داشته باشند، برتن آنها را مطرح میکند و اگر با آن آرا مخالف باشد، به نقد و بررسى آنها مىنشیند.
نثر کتاب جمعآورى قرآن، مغلق و پیچیده است و برخى از خاورشناسان به این مطلب اذعان کردهاند (Martin, (review of the collection of the quran), 461).
به کارگیرى اصطلاحات تخصصى، ساختار دستورى پیچیده و دشوار کتاب و مطالبى که بیشتر به جمله معترضه مىماند تا مطالبی مبنایى و منطقى براى یک استدلال، مطالعه و فهم کتاب را بسیار دشوار ساخته است.
به دست آوردن دورنمایى از کل کتاب یا هریک از فصول آن، مستلزم خواندن پیوسته و بازخوانى چندباره آن است. برخى از مطالب کتاب به گونه اى نگاشته شده است که انسان با مطالعه آنها ابتدا تصور مىکند که مطالب احتمالاً به صورت اتفاقى در کنار هم چیده شدهاند، اما با تحقیق بسیار و تجزیه و تحلیل آن مطالب مىتوان به ربط آنها دست یافت.
برتن برخى از نقلقولها را بهطور مختصر میآورد؛ به گونه اى که اگر به منبع نقل قولها مراجعه نشود، نمىتوان به فهم دقیق رسید. براى مثال به نقلقول وى از تاریخ قرآن نولدکه توجه کنید:
(die sicherste Tatsache des ganzen Berichtes) (Burton, The collection of the Quran, 158).
ترجمه این عبارت آلمانى چنین است: «معتبرترین امر از کل روایت.» واضح است که نهاد در این نقل قول، ذکر نشده است. با تجزیه و تحلیل و بازخوانى چندباره عبارات انگلیسى پیش از این عبارت آلمانى، مىتوان به نهاد عبارت مذکور پىبرد.
پس از رهایى از این مشکل، مسئله دیگرى رخ مىنماید؛ این که مراد از «روایت» در عبارت «معتبرترین امر از کل روایت»، چیست؟ آیا روایت جمعآورى قرآن در عهد ابوبکر منظور است یا روایت گردآورى قرآن در زمان عثمان؟ با مراجعه به تاریخ قرآن نولدکه مىتوان به این پرسش پاسخ داد.
در کتاب جمعآورى قرآن از چهل و هشت منبع آلمانى، انگلیسى و عربى استفاده شده است. برخى از این منابع عربى، نسخههاى خطىاند که استفاده از آنها گویای تلاش بسیار مؤلف برای تدوین کتاب است؛ البته برتن مشخصات بعضى از منابع را بهطور کامل ذکر نکرده و این مشکلآفرین شده است.
آرای برتن درباره تدوین قرآن
مهمترین فرضیه جان برتن به ویژه در کتاب جمع آورى قرآن، چنین است:
قرآنى که امروزه در دست ماست، در عصر پیامبر و توسط آن حضرت تدوین شد 231-240) ,(ibid و روایاتى که گویای جمعآورى قرآن پس از عصر پیامبر هستند، توسط برخى فقیهان مسلمان جعل شده است. آنان براى آن که بعضى از احکام فقهى را که مستند آنها در مصحف یافت نمىشود، به قرآن مستند کنند، از مسئله نسخ و مصاحف صحابه استفاده کردند. تمسک به این دو راهکار، مستلزم آن است که نقش پیامبر در جمعآورى قرآن برداشته شود و این کار به دوران پس از حیات وی منتقل گردد؛ بنابراین مسئله نسخ و مصاحف صحابه موجب عدم انتساب جمعآورى قرآن به پیامبر شدهاند
(Ibid, 18-19, 134, 160-166, 174-187, 197-199).
نسخ، عامل حذف نقش پیامبر از عرصه گردآورى قرآن
بیشتر مذاهب اسلامى معتقدند که مجازات زناى محصنه، در شرایط خاصى، سنگسار است، ولى مىدانیم که نه تنها این مجازات در نصوص مصحف کنونى ذکر نشده است، بلکه با مجازات یاد شده در آن کاملاً تضاد دارد؛ زیرا آیه 15 سوره نساء[1] به زناى محصنه اشاره میکند و مجازات آن را حبس ابد قرار میدهد. (Ibid, 72) مستند مجازات سنگسار، سنت پیامبر است. (ibid, 71-86, 89-91) در اینجا براى زناى محصنه با دو نوع مجازات یکى بر اساس قرآن و دیگرى بر مبنای سنت روبهروییم. برخى از فقیهان مسلمان در این مورد، سنت را ناسخ قرآن مىدانند (ibid, 90-91, 106).
شافعى به خاطر دفاع از سنت و جریانهاى فکرى موجود در روزگارش، ناگزیر شد این اصل را در پیش بگیرد که قرآن، قرآن را نسخ کرده، ولى سنت را نسخ نکرده است و نیز سنت، سنت را نسخ کرده، اما قرآن را نسخ نکرده است! (ibid, 18,30,52-55) وى مجبور بود مجازات سنگسار را به جهت وجود آن در فقه، بپذیرد. با این حال انکار مىکرد که سنت، قرآن را نسخ کرده است. او سعى کرد نشان دهد که مجازات سنگسار از سنت گرفته شده و سنت، قرآن را نسخ نکرده، بلکه تفسیر مطلوب آن را ارائه کرده است. (ibid, 25, 73-74, 89-92) این دیدگاه محکوم به شکست است؛ زیرا در مسئله مجازات زناى محصنه، سنت، قرآن را نسخ کرده است (ibid, 92).
پس از عصر شافعى، طرفداران نظرات وی نسبت به این دیدگاه که سنت، قرآن را نسخ نکرده، دو دسته شدند: یک گروه این دیدگاه را نپذیرفتند و مجازات سنگسار را موردى تأیید شده از نسخ قرآن با سنت شمردند(ibid).
گروه دیگر این دیدگاه را پذیرفتند و قرآن را منبع حکم سنگسار قرار دادند (ibid, 11) و این حکم را نمونهاى از نسخ قرآن توسط قرآن شمردند. اگرچه این دسته از طرفداران نظرات شافعى اعتراف کردند که هیچ اشارهاى در متون مصحف به مجازات سنگسار وجود ندارد، اما اصرار ورزیدند که مجازات مذکور باید زمانى در قرآن ذکر شده باشد! (ibid, 91-93) آنان تلاش نمودند تا به گونهای حکم سنگسار را که در اصل مبتنى بر سنت بود، به قرآن مستند کنند (ibid, 184) برای همین در گام نخست با استناد به آیه52 سوره حج[2] یکى از معانى نسخ را، حذف معرفی کردند(ibid, 62-64, 235). و در گام دوم عنوان کردند که حذف در خصوص آیات قرآنى، در قالب نسخ به چند شکل اتفاق افتاده است (ibid, 131).
1) نسخ تلاوت و حکم: حکم و تلاوت برخی از آیات نازل شدة قرآن نسخ شده است، از همینرو آن آیات از مصحف فعلى حذف گردیده است (ibid, 46-49).
طراحان «نسخ تلاوت و حکم» براى تأیید آن، روایاتى را پدید آوردند که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
الف) در صحیحین از انس چنین نقل مىشود: «در مورد افرادى که در جنگ بئرمعونه کشته شدند، آیهاى نازل شد که ما آن را حفظ کردیم تا این که نسخ شد» (ibid, 48-49, 130).
ب) ابىّ از زرّبن حبیش پرسید: چند آیه در سوره احزاب قرائت مىکنى؟ زرّ پاسخ داد: 73 آیه. ابىّ پرسید: آیا همهاش همین بود؟ و افزود: آن را وقتى به اندازه سوره بقره بود، دیده بودم! (ibid, 80, 130)
ج) ابوموسى اشعرى نقل مىکند: سورهاى شبیه برائت نازل گردید، اما بعدها نسخ شد (ibid, 83).
د) عایشه مىگوید: خداوند ده مرتبه شیردادن معلوم و مشخص را نازل کرد که موجب محرمشدن و مانع از ازدواج کردن مىشد. این ده بار بعدها به پنج مرتبه نسخ گردید (ibid, 87).
2) نسخ تلاوت و بقاى حکم: برخى از آیات قرآنى به رغم بقاى اعتبار حکم، تلاوتشان نسخ گردیده است (ibid, 68-89, 232). فقیهان طرفدار نسخ نشدن قرآن با سنت، با این قسم از نسخ، حکم رجم را که در اصل مبتنى بر سنت بود، به قرآن مستند کردند؛ (ibid, 68-98). آن هم بدینصورت که آیه رجم: «الشَیخُ والشَیخَة اِذا زَنَیا فَارجَموهُما البتّة بِما قَضَیا مِن اللَذَّة»؛ را به وجود آوردند و حکم رجم را برگرفته از آن دانستند، سپس عنوان کردند که چون تلاوت آیه نسخ شده، وارد مصحف نشده و از آن حذف گشته، ولى حکم آن همچنان معتبر است! (ibid, 77-86, 94-104, 108-109) آنها این حکم قرآنى را ناسخ حکم آیه15 سوره نساء معرفی کردند (ibid, 107).
فقیهانى که دو شکل از نسخ تلاوت را طراحى کرد، میخواستند اثبات کنند که قرآنى فراتر از مصحف فعلى هست. پس اگر مستند احکام فقهى ما در مصحف فعلى یافت نشد، دلیل غیرقرآنى بودن آن نیست، زیرا مصحف فعلى، آینه تمامنماى آیات قرآنى نیست و پارهاى از آیات به خاطر دو شکل نسخِ تلاوت، وارد مصحف فعلى نشدهاند و از آن حذف گردیدهاند (ibid, 62-64, 66-67).
در واقع این فقیهان با استفاده از دو شکل نسخ تلاوت یک قرآن خیالى را در ذهن خود ساختند که حجم آن زیادتر از مصحف فعلى است (ibid, 105-112, 121-122) . آنان از این قرآن خیالى با شگردهاى مختلف براى استناد بخش از احکام فقهى خود به قرآن استفاده کردند که در اصل قرآنى نبودند (ibid, 71-89).
پس از آنکه فقیهان با استفاده از دو شکل نسخ تلاوت، حذف نصوصى را از مصحف فعلى نشان دادند و بعضى از آن نصوصِ حذف شده را مستند برخى احکام فقهى خود قرار دادند، با مشکل تازهای روبهرو شدند و آن حضور پیامبر در عرصه جمعآورى قرآن بود؛ زیرا اگر پیامبر قرآن را در عصر خود گردآورى کرده باشد، دیگر تصور حذف نصوص در قالب دو شکل نسخ تلاوت از مصحف فعلى، امکان نداشت (ibid, 109-111) و آنان نمىتوانستند با استفاده از برخى نصوص حذف شده، بعضى از احکام فقهى خود را به قرآن مستند نمایند. آنها چاره کار را در این دیدند که نقش پیامبر را از عرصه جمعآورى قرآن، به هر قیمتى که شده، حذف کنند، (ibid, 131-132) لذا استدلال کردند که آیات قرآنى همواره در زمان حیات پیامبر در معرض نسخ بودند و این حالت زمانى از میان رفت و متن نهایى مشخص گردید که وحى بر پیامبر قطع شد و آن بزرگوار چشم از این جهان فرو بست. با این اوصاف، نتیجه نهایى وحى قرآنى، پس از حیات پیامبر مشخص گردید و در چنین زمانی بود که میشد به تدوین قرآن اقدام کرد.
از نگاه فقیهان مورد بحث، اگر پیامبر آیات قرآن را در قالب مصحف گردآورى مىکرد، چون آن آیات همواره در معرض نسخ قرار داشتند، ممکن بود برخى از آیات بر اثر دو شکل نسخِ تلاوت از مصحف حذف گردند و چنین حذفى سردرگمى مسلمانان را در پی داشت که از مصحف جمعآورى شده توسط پیامبر تبعیت مىکردند. پس تنها راه براى پیشگیرى از این سردرگمى این بود که جمعآورى قرآن پس از آن حضرت صورت بگیرد (ibid, 130-137, 160-166, 198-199, 231-239).
به اعتقاد برتن، نسخ تلاوت و بقاى حکم، مهمترین عاملى است که سبب شد برخى از فقیهان مسلمان در قالب روایاتى از تدوین قرآن پس از عصر پیامبر سخن بگویند (ibid, 134, 232).
جمعآورى قرآن در عهد ابوبکر
پس از آن که فقیهان مذکور با استدلال به مسئله نسخ، نقش پیامبر را از عرصه گردآورى قرآن حذف کردند و جمع آورى آن را به دوران پس از ایشان انتقال دادند، با این پرسش روبهرو شدند که پس گردآورى قرآن فعلى حاصل اقدام کیست؟
آنان برای پاسخ به این پرسش، دست به جعل روایات زدند و افرادى را معرفى کردند که با انگیزههاى مختلف به جمعآورى قرآن اقدام کردند (ibid, 160).
زید بن ثابت چنین روایت مى کند:
«در پى کشتهشدن تعدادى از قاریان قرآن در نبرد یمامه، ابوبکر کسى را نزد من فرستاد، عمر نیز با وى بود. ابوبکر رو به من کرد و گفت: عمر نزد من آمده است و مىگوید که در جنگ یمامه قاریان متعددى به قتل رسیدهاند. بیم دارم در جنگهاى مشابهى، باقىمانده این حاملان وحى کشته شوند و قرآن از میان برود. صلاح را در آن مىبینم که فرمان بدهى قرآن گردآورى شود.
ابوبکر در ادامه افزود: البته از عمر پرسیدم که چگونه مىخواهد به کارى بپردازد که پیامبر آن را انجام نداد؟ عمر پاسخ داد که به خدا سوگند! این کار خوبی است!
عمر همواره به من مراجعه مىکرد تا این که خداوند سینه مرا نسبت به این امر گشود و درباره آن به همان باورى رسیدم که عمر رسیده بود.
سپس ابوبکر به من گفت: تو مردى جوان و عاقل هستى؛ تو را متهم نمىشناسیم. تو بودى که وحى را براى پیامبر مىنگاشتى. پس قرآن را جستوجو و گردآورى کن!»
زید بن ثابت در وصف حال خود هنگام پذیرش این فرمان مى گوید: سوگند به خدا! اگر به من تکلیف مىکردند کوهى را جابه جا کنم، برایم سنگین تر از آن نبود که مرا به جمعآورى قرآن امر کردند. گفتم: چگونه کارى را مىکنید که پیامبر خدا انجام نداد؟ ابوبکر گفت: به خدا قسم این کار خوبی است!
ابوبکر آن قدر به من مراجعه کرد تا این که خداوند همان شرحصدرى را به من عطا فرمود که به عمر و ابوبکر داده بود. به این ترتیب به پا خاستم و قرآن را از شاخههاى خرما و سنگهاى سپید و سینههاى مردم گردآورى کردم (ibid, 118-119).
در خبر است ابوبکر به عمر و زید فرمان داد در کنار درِ مسجد بنشینند و تنها آنچه را که شهادت دو تن به همراه دارد، بهعنوان آیات قرآن در مصحف بنگارند (ibid, 125). مصحفى که بدینترتیب فراهم گشت، نزد ابوبکر بود تا این که با درگذشت او، به عمر رسید و از وى نیز به حفصه به ارث رسید! (ibid, 119).
جاعلان روایات مذکور و دیگر روایاتى که از جمعآورى متون قرآنى توسط ابوبکر سخن مىگویند (ibid, 120- 127). در پی القاى این نکات هستند:
1. قرآن در عصر پیامبر و توسط ایشان گردآورى نشد، بلکه این واقعه پس از درگذشت رسول خدا رخ داد (ibid, 118-119, 126).
2. در روایت زید، تعابیرى گنجانده شده است که بر گردآورى نشدن قرآن در عهد پیامبر اصرار دارند، مانند:
اول) ابوبکر در پاسخ عمر عنوان کرد: چگونه مىخواهد به کارى بپردازد که پیامبر انجام نداد؟
از این تعبیر استفاده مىشود که جمعآورى قرآن در عصر پیامبر صورت نگرفت و اگر ابوبکر به چنین کاری اقدام نماید، برخلاف سنت پیامبر عمل کرده و بدعتى را مرتکب شده است.
دوم) زید به ابوبکر گفت: چگونه به عملى اقدام کنم که هرگز در عصر پیامبر صورت نگرفت؟ (ibid, 136-137, 231)
3. جاعلان این روایات براى آن که جمعآورى ابوبکر را در هالهاى از احتیاط قرار دهند، شرط دو شاهد براى پذیرش آیات قرآنى را در آن روایات گنجاندند (ibid, 125, 127, 139-140, 230-232).
4. در روایات مورد بحث، ترس و نگرانى از زوال متون قرآنى بر اثر کشته شدن قاریان و حافظان آنها در جنگها به عنوان انگیزة ابوبکر براى جمعآورى قرآن معرفى مىشود (ibid, 119-120, 126-127, 187).
5. به موجب این روایات ابوبکر آیات پراکنده را که در اختیار افراد بود، گردآورى کرد و در یکجا قرار داد (ibid, 118-119, 139, 212).
نقش عمر در جمعآورى قرآن
در خبر است که عمر بن خطاب سراغ آیهاى از کتاب خدا را گرفت و چون به او اطلاع دادند در اختیار فلانى بود که در جنگ یمامه کشته شد، آیه ... إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ[3] را بر زبان جارى ساخت، سپس فرمان گردآورى قرآن را صادر کرد. او اولین فردى بود که بدین کار اقدام کرد (ibid, 120).
به اعتقاد برتن در این روایت و دیگر روایاتى که گویای جمع قرآن توسط عمر هستند (ibid, 122-123) ریشه «ج م ع» به معناى «أشار بجمعه» است و منظور از آن توصیه و سفارش عمر به گردآورى قرآن مىباشد (ibid, 123)، بنابراین عمر فردى است که پیشنهاد جمعآورى قرآن را طرح مىکند و از این حیث در عرصه گردآورى قرآن نقش دارد (ibid, 158, 230).
مصاحف صحابه عامل حذف نقش پیامبر از عرصه جمعآورى قرآن
بعضى از فقیهان در مناقشات فقهى با دیگر فقها تلاش کردند برخى از احکام فقهى خود را که مستندشان در نصوص مصحف فعلى نبود، بهگونهاى به قرآن مستند کنند (ibid, 9-11, 166) و به این منظور گامهایی برداشتند.
گام اول: نخست عنوان کردند که چون حفظ عین بیان یک قرائت بر مسلمانان سخت بود، پیامبر که محل هبوط وحى به شمار مىآمد، هرگز بر قرائت واحدى اصرار نورزید و براى آسان شدن کار امت، مجوز تلاوت قرآن به قرائتهاى مختلف را، با لحاظ شرایطى، صادر کرد(ibid, 37, 39, 152).
این فقیهان با استدلال بالا در پی اثبات وجود اختلاف قرائات در عصر پیامبر برآمدند (ibid, 150-154, 187-189) و براى تأیید آن، روایاتى جعل کردند که براى نمونه، به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
الف) شخصى در حضور عمر، قرآن را تلاوت کرد و عمر از او غلط گرفت. آن مرد خشمگین شد و ادعا کرد پیامبر از تلاوت او اشکالى نگرفته است. آنها دعوای خود را نزد رسول خدا مطرح کردند و زمانى که آن حضرت بر ادعاى مرد صحه گذارد، در ذهن عمر تردید ایجاد شد. پیامبر با درک این قضیه، به سینه عمر کوبیده و با تعجب اظهار داشت که شیطان خارج شود! آنگاه چنین فرمود: همه شکلهای قرائت تا زمانى که آیه رحمت به عذاب مبدل نگردد و به عکس، صحیح هستند (ibid, 148).
ب) ابىّ وارد مسجد شد و تلاوت مردى را شنید. از او پرسید: چه کسى به تو یاد داده است؟ مرد پاسخ داد: پیامبر به من آموخته است!
ابىّ در جستوجوى پیامبر روان شد. زمانى که مرد تلاوت کرد، حضرت فرمود: صحیح است.
ابىّ با حالت اعتراض عرضه داشت: اما شما خود مرا تعلیم فرمودى که چنین و چنان بخوانم! حضرت این ادعاى ابىّ را هم تصدیق فرمود و ابىّ با اظهار درست است، درست است، در سردرگمى عمیقى فرو رفت. پیامبر به سینه وى کوبید و دعا فرمود: «خداوندا! شک او را بزداى». ابىّ غرق عرق گشت و قلبش پر از وحشت شد. [در این هنگام] پیامبر رازى را مبنى بر این که دو فرشته نزد وى آمدند و یکى گفت: قرآن را به این حرف بخوان و دیگرى او را توصیه به حروف دیگر نمود، آشکار فرمود. آن ماجرا چند نوبت دیگر نیز اتفاق افتاد تا این که سرانجام فرشته نخستین گفت: «آن را به هفت حرف بخوان». پیامبر فرمود: هریک از این حروف، یک لطف بود و همه آنها تا زمانى که آیه رحمت به عذاب مبدل نگردد و به عکس معتبرند» (ibid, 148, 149).
ج) عبداللَّه بن مسعود نقل مىکند: «ما عادت داشتیم که اختلافات خود را نزد پیامبر ببریم. آن حضرت به ما مىفرمود که در محضرش به تلاوت بپردازیم و به ما خبر مىداد که همه درست خواندیم» (ibid, 208).
گام دوم: فقیهان یادشده بیان کردند که هریک از صحابه پیامبر، آیات قرآنى را با توجه به آن قرائت مختلفى که از پیامبر فرا گرفته بودند، در مصحفى برای استفاده شخصى خود گردآورى کردهاند! این مسئله عامل ظهور پدیدهاى به نام مصاحف صحابه گردید (ibid, 41-44, 155-157, 167-168). این مصاحف بنا بر اعتقاد درست گولتتسیئر واقعیت تاریخى نداشتند و تنها دارای هویت نظرى بودند (ibid, 211). پدیدآورندگان موضوع مصاحف صحابه، براى واقعى جلوهدادن آن مصاحف، مشخصاتى را براى آنها طراحى کردند (ibid, 174-187). که به مشخصاتى چون: اختلاف قرائات (ibid, 155, 217-218) اختلاف ترتیب سور (ibid, 155, 214-217) و اختلاف حجم (ibid, 220-224) مىتوان اشاره کرد.
گام سوم: فقیهان مورد بحث با استفاده از جواز قرائات مختلف قرآن از سوى پیامبر و اختلاف قرائات مصاحف صحابه، آندسته از احکام فقهى خود را که مستندشان در نصوص مصحف فعلى نبود، به قرآن مستند کردند؛ آن هم بدینصورت که قرائتى را در قالب حدیثى پدید مىآوردند و آن قرائت مجعول را بهگونهاى طراحى مىکردند تا حکم فقهیشان را که مستندش در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، تأیید کند و به قرآن مستند نماید (ibid, 141)، سپس آن قرائت جعلى را به یکى از مصاحف صحابه نسبت میدادند که صاحب آن مصحف از صحابه جلیلالقدر به شمار مىآمد و نزد مسلمانان اعتبار قابل توجهى داشت (ibid, 42-45, 166, 199). هدف فقیهان مورد بحث از چنین انتسابهایى آن بود که از اعتبار صحابه جلیلالقدر نزد مسلمانان براى معتبرسازی قرائتهاى جعلى خود استفاده کنند و از رهگذر آن قرائتها، برخى از احکام فقهى خود را که مستندشان در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، به قرآن مستند نمایند (ibid, 12-14, 30-42, 44-46, 217-218). براى روشنتر شدن مسئله به یک مثال توجه کنید:
بعضى از فقیهان بر اساس آیه 89 سوره مائده[4] معتقدند که یکی از کفارههاى شکستن سوگند، سه روز روزهگرفتن است؛ پىدرپى باشد یا جدا از هم، اما به اعتقاد برخى دیگر؛ باید سه روز پىدرپى روزه گرفت. طرفداران حکم مطلق، استدلال کردند که چون در آیه 89 سوره مائده فقط تصریح به فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ شده است و عبارتی به کار نرفته است که گویای پىدرپى بودن روزهها باشد، پس حکم لزوم پىدرپى بودن بیاعتبار است. در مقابل، گروه دیگر قرائت «صیام ثلاثه أیّام متتابعات» را که گویای پىدرپى بودن است، جعل کردند و آن قرائت را به مصحف عبداللَّه بن مسعود نسبت دادند که یکى از صحابه جلیلالقدر پیامبر و نزد مسلمانان دارای اعتبار قابلتوجهى بود.
هدف از چنین انتسابى این بود که از اعتبار عبداللَّهبن مسعود نزد مسلمانان براى معتبر ساختن قرائت جعلى استفاده و حکم پیدرپی بودن را به قرآن مستند نمایند (ibid, 34-35, 170-172).
همان گونه که قبلاً هم گفتیم پس از آن که برخى از فقیهان در مناقشات فقهى با دیگران، توانستند با تمسک به اختلاف قرائات مصاحف صحابه، بعضى از احکام فقهى خود را که مستند آنها در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، به قرآن مستند کنند، با مشکل دیگرى روبهرو شدند و آن حضور پیامبر در عرصه جمعآورى قرآن بود. توضیح این که، اگر پیامبر قرآن را در مصحفى گردآورى کرده باشد، دیگر نمىتوان سخن از اختلاف قرائات مصاحف صحابه به میان آورد و با کمک آن اختلاف قرائات، برخى از احکام فقهى را به قرآن مستند کرد؛ زیرا وقتى پیامبر آیات قرآنى را در مصحفى گردآورى کند، صحابه با آن تقیدى که براى تبعیت همهجانبه از پیامبر داشتند، در این مسئله نیز از وی پیروی خواهند کرد و به روبردارى از مصحف او خواهند پرداخت. در نتیجة چنین استنساخى از مصحف پیامبر، تمام مصاحف صحابه یکنواخت شده و دیگر جاى سخن از اختلاف قرائات مصاحف صحابه باقى نخواهد ماند تا بتوان با کمک آن اختلافات، برخى از احکام فقهى را مستند به قرآن کرد.
بنابراین براى آن که اختلافهای مصاحف صحابه در سایه جمعآورى قرآن در مصحفى توسط پیامبر زیر سؤال نرود، چاره کار را در آن دیدند که، به هر قیمتى شده، نقش پیامبر را از عرصه گردآورى قرآن حذف کنند. به همین منظور دست به جعل روایاتى زدند که محتواى آن روایات گویای عدم جمعآورى قرآن در عصر پیامبر و انجام این عمل پس از آن بزرگوار است (ibid, 160).
آنان در برخى از این روایات، با استفاده از اختلاف قرائات مصاحف صحابه، به طراحى انگیزهاى براى اقدام عثمان پرداختند که به نظرشان یکى از جامعان قرآن است. (ibid, 141-143, 199-202).
جمع آورى قرآن در عصر عثمان
پیشتر گفتیم که فقیهان مورد بحث براى آن که برای اختلاف قرائات مصاحف صحابه زمینهچینى کنند، سخن از وجود اختلاف قرائات در عصر پیامبر به میان آوردند و براى تأیید آن، روایاتى را نیز جعل کردند که به برخى از آنها اشاره شد. از نگاه این عده، اختلاف قرائات که از عصر پیامبر شروع شد، به حیات خود ادامه داد و در دوره عثمان به اوج خود رسید. اختلافهای برخاسته از مصاحف صحابه، موجب درگیرىهایى میان مسلمانان شد و بیم آن مىرفت وحدت مسلمانان را از هم بگسلد و چند دستگى ایجاد کند. یکى از صحابه پیامبر به نام «حذیفة بن یمان» که شاهد این درگیرىها بود، از فرجام آن سخت به وحشت افتاد و خود را نزد خلیفه مسلمانان، عثمان، رساند و او را چنین اندرز داد: «اى امیر مؤمنان! این امت را پیش از آن که بسان یهود و نصارا در کتاب خود اختلاف ورزند، دریاب»! (ibid, 141-143, 146-147)
عثمان در پی توصیة حذیفة و مشاهدات خود از درگیرى مردم مدینه، تلاش کرد، براى پیشگیرى از تفرقه مسلمانان، آنان را بر مبناى «متن واحد» متحد سازد (ibid) و به همین منظور به کمک جمعى از صحابه پیامبر، متن واحدى فراهم آورد و آن را میان مسلمانان منتشر کرد. آنگاه به نابودی مصاحف صحابه پرداخت (ibid, 138)؛ زیرا آن مصاحف، منعکسکننده اختلاف قرائاتى بودند که موجب درگیرى و تفرقه مىشدند (ibid, 141) .
پدیدآورندگان اقدام عثمان براى آن که به عمل وى اعتبار ببخشند، با جعل روایاتى از تأیید و تحسین ابتکار او در عرصه جمعآورى قرآن از سوى جمعى از صحابه ارشد پیامبر سخن به میان آوردهاند. براى مثال از قول حضرت على عنوان کردند: «اگر من در مسند قدرت بودم، در مسئله تدوین قرآن همان کارى را مىکردم که عثمان انجام داد» (ibid, 144).
از بررسى دقیق روایات جمعآورى عثمان نکات مهم زیر بهدست مىآید:
1. انگیزهاى که موجب اقدام عثمان به جمعآورى قرآن شد، نگرانى او از گسترش اختلاف قرائات میان مسلمانان بود، اینکه مبادا اختلاف قرائات، مسلمانان را چون یهود و نصارا بر سر کتابشان دچار تفرقه سازد! (ibid, 141-143, 146-147, 207)
2. ماهیت اقدام عثمان در مقایسه با اقدام ابوبکر، «جمعالمصحف» است. توضیح این که اقدام ابوبکر «جمع قرآن» بود، یعنى آیات پراکنده نزد افراد را گردآورى کرد و آنها را در یکجا قرار داد، ولى به انتشار متون گردآورى شده میان مسلمانان نپرداخت، بلکه آن را به عمر داد و از عمر به دخترش حفصه ـ بهعنوان میراث شخصى ـ رسید. عثمان که مىدید نبود مصحف واحدى میان مسلمانان سبب چند دستگى شده است، به انتشار متون جمعآورى شده توسط ابوبکر پرداخت؛ البته عثمان این انتشار را همراه با اصلاحاتى انجام داد؛ بدینصورت که نظم سورهها را به ترتیبى که امروزه دیده مىشود، آراست و قرائتکردن قرآن را به یک لهجه که لهجه قریش بود، محدود کرد. این لهجه با این استدلال انتخاب شد که قرآن بدان نازل شده است. توضیح این که قرائت قرآن تا عهد عثمان به لهجههاى غیرقریشى ـ به منظور آسانسازی کار مسلمانان ـ جائز بود؛ اما عثمان با مشاهده اختلاف قرائات، دریافت که تداوم چنین آزادى در عرصه قرائات، خطرناک است و باید براى آن چارهجویى کرد؛ زیرا هریک از مناطق مهم امپراتورى اسلامى، بر قرائت خاصى اصرار میورزید و دیگر قرائات را بیاعتبار مىدانست و تداوم این مسئله به تفرقه مىانجامید. به همین منظور، عثمان محدودیت مذکور را در بحث قرائات قرآن قائل شد و با انتشار متن واحدى که در سایه یاری جمعى از صحابه پیامبر فراهم آورد، مصاحف را بر مبناى مصحف واحدى، یکپارچه و هماهنگ ساخت. از همینرو ماهیت اقدام او در حوزه جمعآورى قرآن، جمع مصحف است (ibid, 139, 154-157, 161, 212-213).
با توجه به ویژگىهاى اقدام عثمان، برتن نظر شوالى را مبنى بر این که متن عثمان چیزى بیش از یک استنساخ صرف از مصحف حفصه نیست، به ضرس قاطع نادرست مىداند (ibid, 158-159, 226).
3. جریان جمعآورى قرآن توسط عثمان که در تاریخ اتفاق نیفتاده، ساخته آن مکاتب فقهى محلى است که در مناظرات بر سر برخى احکام فقهى خود با دیگر مکاتب فقهى، بر آن شدند احکام فقهى را به گونهای از حمایت قرآن برخوردار کنند و از این رهگذر بر حریفان غلبه نمایند. به همین منظور، چون مستند احکام فقهى آنها در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، قرائاتى را که مؤید آن احکام بود، جعل کردند و به مصاحف صحابه نسبت دادند و احکام خود را از حمایت قرآن برخوردار کردند.
وقتى از مکاتب فقهى مورد بحث پرسیده مىشود که چرا آن مصاحف صحابه به دست ما نرسیده است تا مورد دقت علمى قرار گیرد، در پاسخ، ابتکار عثمان برای محو مصاحف و بهطور کلى مسائل مربوط به جمعآورى قرآن توسط وى را مطرح مىکنند (ibid, 166-171, 174-187, 176, 197-202, 228-229).
4. پدیدآورندگان اقدام عثمان براى آن که عمل وى را در حوزه گردآورى قرآن با سابقه کنند و از این حیث بدان اعتبار بخشند، روایات جمعآورى ابوبکر و عمر را به وجود آوردند (ibid, 190-230).
بررسی کتاب جمعآورى قرآن
پیشتر گفتیم برتن مدعى است قرآنى که امروزه در دست ماست، در زمان پیامبر و زیر نظر آن حضرت گردآورى شد (ibid, 230-240). این دیدگاه وى را مىتوان پذیرفت، ولى نه براساس دلایلى که او در کتاب جمعآورى قرآن بر آنها پاى فشرده است، بلکه بر مبناى استدلالها و شواهدى که برخى از عالمان مسلمان در این باره اقامه کردهاند.
عدهاى از محققان مسلمان نظیر سید مرتضى، سید جعفر مرتضى عاملى و آیت الله خویى، به تدوین قرآن در حیات پیامبر قائلاند. این محققان براى اثبات مدعاى خود شواهد و دلایل عقلى، تاریخى، روایى و قرآنى ارائه کردهاند (براى اطلاع از دلایل جمع قرآن در زمان پیامبر، ن.ک.به: رامیار، تاریخ قرآن، 280ـ 290 و 294 ـ 295؛ خویى، البیان، 269 - 271؛ عاملى، حقائق هامة، 81ـ 82؛ طبرسى، مجمعالبیان،1/43؛ باقلانى، نکتالانتصار، 99؛ جعفریان، القرآن و دعاوىالتحریف، 35؛ موسوى، اجوبة، 29؛ حجتى، پژوهشى در تاریخ قرآنکریم،221؛ میرمحمدى، بحوث، 105 ـ 106 و 128 ـ 129؛ عزة دروزه، القرآنالمجید، 92 ـ 93 و 282؛ ابنطاووس، سعدالسعود، 192 ـ 193).
برخلاف دیدگاه برتن، بر اساس دیدگاه برخی قرآنپژوهان (معرفت، التمهید فی علوم القرآن، 1، 280) آن چه را که در تاریخ قرآن با عنوان جمعآورى قرآن در عهد ابوبکر و عثمان رخ داده، نمىتوان خالى از واقعیت دانست و روایات مربوط به این حوادث را برمبناى استدلالهاى وى جعلى دانست، بلکه چنان که در تحقیقات قرآنپژوهان مسلمان هست، مىتوان بین جمعآورى قرآن در دوران پیامبر و پس از رحلت حضرت جمع کرد و براى هرکدام انگیزههاى ویژه خود را در نظر گرفت یا هر کدام را مربوط به مرحلهای از جمع قرآن و معنای ویژهای از جمع دانست (ر.ک: رضایی اصفهانی، معانی جمع قرآن، صحیفه مبین، ش 4).
عمدهترین اشکالها بر آراى برتن
1. صحیح بخارى قدیمىترین منبع مکتوب
برتن تاریخ پیدایش روایاتى را که گویای تدوین قرآن پس از عهد پیامبرند، نیمه اول قرن سوم مىداند. پیشفرض دیدگاه وی این که زمان پیدایش روایت را مىتوان با تاریخگذارى منبع مکتوبى که روایت، نخستینبار در آن دیده شده است، تعیین کرد. به اعتقاد برتن، صحیح بخارى (م: 256 هـ) قدیمىترین منبعى است که روایات مذکور در آن آمده است.
بر اساس منابعى که تا سال 1977 م قابل دسترس بود و نیز با استناد به منابعى که بعدها تصحیح و انتشار یافتند؛ مىتوان نشان داد که این فرضیه (صحیح بخارى قدیمىترین منبع روایات جمعآورى قرآن است) اشتباه است (Morzki, (The collection of The Quran)16-17)؛ زیرا روایات مورد بحث در منابع پیشتر از صحیح بخارى ذکر شدهاند. فهرست آن منابع چنین است:
1. مسند احمد بن حنبل (م: 241 هـ )؛
2. فضائل القرآن ابوعبید قاسم بن سلّام (م: 224 هـ )؛
3. تفسیر عبدالرزاق (م: 211 هـ )؛
4. مسند طیالسى (م: 204 هـ )؛
5. جامع عبداللَّه بن وهب (م: 197 هـ) (ibid, 17-19).
بر اساس سال وفات مؤلف منبع شماره پنج و بدون توجه به اسناد روایات جمعآورى قرآن، مىتوان آن روایات را در ربع آخر قرن دوم و پیش از پایان آن قرن تاریخگذارى کرد (ibid, 20). موتسکى این تاریخگذارى را به عقبتر مىآورد و روایات جمعآورى قرآن را با استفاده از شیوه تحلیل اسناد و متن، در اواخر قرن اول هجرى تاریخگذارى مىکند. با توجه به مطالب یاد شده، دیدگاه برتن (تاریخ پیدایش روایات مذکور نیمه اول قرن سوم است)، نقض مىشود (ibid, 21-31).
2. نسخ، علت عدم انتساب تدوین قرآن به پیامبر
به اعتقاد برتن برخى از فقیهان مسلمان براى آن که بعضى از احکام فقهى را که مستند آنها در نصوص مصحف فعلى وجود ندارد، به قرآن مستند کنند، از نسخ تلاوت و بقاى حکم استفاده کردند (Burton, The collection of The Quran, 11, 62 – 64, 68-98, 91-93, 184). و با این شکل از نسخ، حذف آیاتى را از مصحف فعلى ثابت کردند، آنگاه آن آیات را مستند برخى از احکام فقهى خود قرار دادند (ibid, 62-64, 66-67, 71-89, 232). پیشفرض لازم این دیدگاه آن بود که پیامبر آیات وحیانى را به صورت مجموعهاى مشخص باقى نگذاشته باشد (ibid, 109-111).
فقیهان مورد بحث براى اثبات این فرضیه، با جعل روایاتى، نقش پیامبر را از عرصه جمعآورى قرآن حذف کردند و تدوین آن را به دوران پس از حیات ایشان منتقل نمودند (ibid, 118-119, 125, 130-137, 160-166, 198-199, 231-239). برتن مصادیق نسخ تلاوت و بقاى حکم را آیه رجم و آیه خَمس رضَعات برمیشمارد که فقیهان با کمک آنها احکام سنگسار و پنجبار شیردادن را به قرآن مستند کردند (ibid, 68-89).
در اینجا از برتن پرسیده مىشود که آیا معقول است برخى از فقیهان براى مستند کردن احکام انگشتشمارى به قرآن، به جعل گسترده روایات دست بزنند؟ (Madelung, (review of The collection of The Quran) 430)
3. نبود بعد تاریخى در پژوهش برتن
پژوهشهاى برتن درباره روایات جمعآورى قرآن، به کلى بعد تاریخى ندارد. وى روایات مختلف را دستهبندى مىکند تا بحث و منازعهاى پدید آورد که خود معتقد است این منازعه مدتى طولانى میان عالمان مسلمان وجود داشته است. او برخى اخبار را عکسالعملى به برخى دیگر مىشمارد و منازعاتى را که تصویر مىکند با آن چه توجیهپذیر است، در مجموع بیشتر ساختگى و غیرواقعى مىنماید. اطلاعاتى که برتن در پژوهش خود ارائه داده است، نشان مىدهد که روایات جمعآورى قرآن در قرن سوم هجرى رو به گسترش و تکامل نهاد. با این همه وى توضیح نمیدهد که آیا منبعى هست که ترسیم وى از تکامل این روایات را از نظر تاریخى تأیید کند؟(Motcki, The collection of The Quran), 15)
4. تناقض نداشتن روایات جمعآورى قرآن
به اعتقاد برتن مجموعه روایاتى از مسلمانان که گویای گردآورى قرآن پس از حیات پیامبر هستند، با هم هماهنگ و بدون تناقض هستند
(Burton, The collection of The Quran, 139, 158, 160, 212-213, 231).
اما بررسى روایات مذکور خلاف این دیدگاه را نشان مىدهد. براى اثبات این مطلب برخی قرآنپژوهان، معروفترین روایات جمعآورى قرآن را مطرح کردهاند، سپس تناقضهاى موجود میان آنها را روشن ساختهاند. (ر.ک. به: خویی، البیان، 269 به بعد).
نتایج مقاله
1. قرآن فعلی در عصر پیامبر و توسط حضرت گردآورى شد.
2. مسئله نسخ و مصاحف صحابه، علل حذف نقش پیامبر از عرصه جمعآورى قرآن هستند.
3. موضوعات نسخ تلاوت و حکم، نسخ تلاوت و بقاى حکم و اختلاف قرائات مصاحف صحابه، واقعیت ندارند و ساخته ذهن فقیهانىاند که در مناظرههای خود با دیگر فقیهان، سعى کردند با تمسک به آنها، آن دسته از احکام فقهى خود را که مستندشان در نصوص مصحف فعلى وجود نداشت، به قرآن مستند نمایند. اگر پیامبر اسلام آیات قرآنى را در قالب مصحفى گردآورى کرده باشد، فقیهان نمىتوانستند سخن از اختلاف قرائات مصاحف صحابه و حذف نصوصى از مصحف فعلى (در قالب دو شکل نسخ تلاوت) به میان آورند. آنان چاره کار را در آن دیدند که با جعل روایاتى، نقش پیامبر را از عرصه جمعآورى قرآن حذف کنند و گردآورى آن را به دوران پس از حیات آن حضرت منتقل کنند و چنین نیز کردند.
4. تأمل در سخنان برتن نشان مىدهد که روش وى در تجزیه و تحلیل روایات جمعآورى قرآن، بر این اساس استوار است که وى قرآن را بیش و پیش از هر چیز، منبعى براى استخراج تعالیم شرعى و فقهى مورد نیاز مسلمانان مىداند. بنابراین روش وی در بررسى مسئله مورد بحث، مانند دیگر محققان غربى، بر این اصل قرار ندارد که قرآن تنها یک اثر جاودان ادبى است.
5. اطلاعاتى که برتن در پژوهشهاى خود ارائه داده است، نشان مىدهد روایات جمعآورى قرآن در قرن سوم هجرى رو به گسترش و تکامل نهاد. با این همه وى توضیح نمیدهد که آیا منبعى هست که ترسیم وى از تکامل این روایات را، از نظر تاریخى، تأیید کند؛ همین امر مهمترین نقد وارد بر کتاب جمع آورى قرآن است.
6. در مورد جمع قرآن دیدگاههای متفاوتی بین قرآنپژوهان مسلمان وجود دارد، برخی آن را در عصر پیامبر و برخی (مثل: آیت الله معرفت) بعد از پیامبر میدانند و برخی هم مراحل و معانی گوناگونی برای جمع قرآن در نظر میگیرند.
پینوشت
[1] وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنکُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً؛ (نساء/ 15)؛ «و از زنان شما کسانى که مرتکب [کار] زشت [زنا] شوند، پس چهار نفر از خودتان (= مسلمانها) بر آنان گواه گیرید؛ و اگر گواهى دادند، پس آن [زن] ان را در خانهها(ىِ خود) بازداشت کنید، تا مرگ کاملاً آنان را فراگیرد؛ یا خدا، راهى براى آنان قرار دهد».
[2] وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ (حج/ 52)؛ «و پیش از تو هیچ فرستاده و پیامبرى نفرستادیم، جز اینکه هرگاه آرزو مىکرد (و طرحى مىریخت)، شیطان در آرزو (و طرحها)یش (شبهه) مىافکند؛ و[لى] خدا آنچه را شیطان مىافکند، از میان مىبرد؛ سپس خدا آیاتش را استحکام مىبخشید - و خدا داناى فرزانه است».
[3] الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ؛ (بقره/ 156)؛ «(همان) کسانى که هر گاه مصیبتى به آنان برسد، مىگویند: «در حقیقت ما از آنِ خداییم؛ و در واقع ما فقط به سوى او باز مىگردیم».
[4] لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَیْمَانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ (مائده/ 89)؛ «خدا شما را بخاطر سوگندهاى بیهوده [بىتوجه] تان بازخواست نخواهد کرد؛ و لیکن به سبب سوگندهایى که (محکم) یاد کرده (و شکستهاید،) مؤاخذه مىکند، و جریمه آن: غذا دادن به ده (نفر) بینواست، از غذاى متوسطى که به خانوادههایتان مىدهید؛ یا لباس پوشاندن بر آنان؛ و یا آزاد سازى بندهاى؛ و هر کس که (هیچ کدام از اینها را) نیابد، پس سه روز روزه بدارد؛ این، جریمه سوگندهاى شماست، به هنگامى که سوگند یاد مىکنید (و مخالفت مىنمایید.) و سوگندهاى خود را پاس دارید (و نشکنید.) اینگونه خدا آیاتش را براى شما روشن بیان مىکند، تا شاید شما سپاسگزارى کنید».
فهرست منابع
الف) منابع فارسى و عربى
ابن ابىداود سجستانى، عبداللَّه، کتاب المصاحف، دارالتکوین للنشر والتوزیع، دمشق،
2004 م، چ اول.
ابن حجر عسقلانى، احمدبن على، فتحالبارى، دارالسلام، ریاض، 1421 ق، چ سوم.
ابن حنبل، احمد، المسند، دارالحدیث، قاهره، 1416 ق، چ اول.
ابن سلّام، ابوعبید القاسم، کتاب فضائلالقرآن، دار ابنکثیر، دمشق، 1415 ق، چ اول.
ابن طاووس، على، سعدالسعود، منشورات الرضى، قم، 1363 ش.
ابن کثیر، اسماعیل، کتاب فضائلالقرآن، مکتبة ابن تیمیّة، قاهره، 1416 ق، چ اول.
باقلانى، ابوبکر، نکتالانتصار لنقلالقرآن، منشاةالمعارف، اسکندریه.
بخارى، محمدبن اسماعیل، صحیحالبخارى، دارالقلم، بیروت.
بلاشر، رژى، در آستانه قرآن، ترجمه محمود رامیار، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1365 ش، چ دوم.
بلاغى، محمدجواد، آلاءالرحمن فی تفسیرالقرآن، دار احیاء التراث العربى، بیروت.
جعفریان، رسول، القرآن و دعاوىالتحریف، دارالثقلین، بیروت، 1415 ق، چ اول.
حجتى، محمدباقر، پژوهشى در تاریخ قرآن کریم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1384ش، چ بیست و یکم.
خویى، ابوالقاسم، البیان فی تفسیرالقرآن، المطبعة العلمیة، قم، 1394 ق، چ سوم.
دانى، عثمانبن سعید، المقنع، دارالفکر، دمشق، 1403 ق.
دروزه، محمد عزة، القرآنالمجید، المطبعة العصریة، بیروت.
رامیار، محمود، تاریخ قرآن، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1380 ش، چ پنجم.
رضایی اصفهانی، مجله صحیفه مبین، س 1374، ش4.
زرکشى، بدرالدین، البرهان فی علومالقرآن، دار احیاء الکتب العربیة، 1376 ق، چ اول.
زنجانى، ابوعبداللَّه، تاریخالقرآن، مکتبةالصّدر، تهران.
سخاوى، علمالدین، جمالالقرّاء و کمالالإقراء، دارالبلاغة، بیروت، 1413 ق، چ اول.
سزگین، فؤاد، تاریخ نگارشهاى عربى، ترجمه: مهران ارزنده و شیرین شادفر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1380 ش، چ اول.
سیوطى، عبدالرحمن، الاتقان فی علومالقرآن، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1421 ق، چ اول.
طبرسى، ابوعلى الفضلبن الحسن، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، مؤسسةالاعلمى للمطبوعات، بیروت، 1415 ق، چ اول.
طبرى، محمدبن جریر، جامعالبیان عن تأویل آىالقرآن، مرکزالبحوث و الدراسات العربیة والاسلامیة، قاهره، 1422 ق، چ اول.
عاملى، جعفر مرتضى، حقائق هامة حول القرآنالکریم، مؤسسة النشرالاسلامى، قم، چ اول.
قرطبى، محمدبن احمد، الجامع لاحکامالقرآن، دارالکتب العلمیة، 1420 ق، بیروت.
قمى، الشیخ عباس، سفینةالبحار و مدینةالحکم والآثار، دارالمرتضى، بیروت.
مظلومى، رجبعلى، پژوهشى پیرامون آخرین کتاب الهى (سرگذشت قرآن)، نشر آفاق، تهران، 1360 ش، چ اول.
موسوى، شرفالدین، اجوبة مسائل جاراللَّه، المجمع العالمى لأهلالبیت، قم،
1416 ق، چ اول.
میرمحمدى، ابوالفضل، بحوث فى تاریخالقرآن و علومه، دارالتعارف المطبوعات، بیروت، 1400 ق، چ اول.
31.معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، انتشارات اسلامی، قم.
ب) منابع انگلیسى
Abbot, Nabia, Studies in Arabic Literary Papyri II: Quranic Commentary an tradition, Chicogo, The University of Chicogo Press, 1967.
Azami, Muhammad Mustafa, On Schacht’s Origins of Muhammadan Jurisprudence, Oxford, Oxford University Press, 1996.
________, studies in Early Hadith Literature, Indianapolis, American Trust Publication U.S.A, 1978.
Burton, John, The collection of The Quran, Cambridge, Cambridge University Press, 1977.
Fueck, Johann, (The role of traditionalism in Islam), Hadith, General editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.
Horovitz, Josef, (The Antiguity and origin of the Isnad), Hadith, General Editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.
Madelung, Wilferd, review of the collection of the quran, International Journal of Middle East studies 3, 1979.
Martin, Richard, (review of the collection of The Quran), Journal of the American Academy of Religion 3, 1979.
Motzki, Harald, (The collection of the Quran, A Reconsideration of Western viewe in light of Recent Methocological Development), Der Islam 78, 2001.
___________, (Hadith: Originsand Developments), Hadith, General Editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.
Robson, James, (thisnad in Muslim tradition), Hadith, General editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.
Schoeler, Gregor, (oral torah and hadith: transmission` prohibiton of Writing ` redaction), Hadith General editor: Lawrance I. Conard, Great Britain, Cromwell Press, 2004.
Wansbrough, John, (review of The collection of The Quran), Bulletin of the school of oriental and African studies 2, 1978.
Watt, William Mantgomery, Bell’s Introduction of The Quran, Edinburgh, Edinburgh University Press, 1970.
* . پست الکترونیک: H_7tadur@yahoo.com