لغات غیر عربی در قرآن
💠 الفاظ غیر عربی در قرآن
✅ در اینکه قرآن حاوی اعلام (نامهاى خاصّ غیر عربى) است تردیدی نیست ولی در میان دانشمندان بر وجود الفاظ غیر عربی در قرآن اختلاف است .
♦️ لفظ غیر عربى در قرآن نیست؛ دلیل: فرموده خداى تعالى: (وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ و اگر آن (قرآن) را عجمى قرار مىدادیم (کافران) مىگفتند چرا آیاتش روشن نیست أمتى عرب و کتابى عجمى).
🔹 قائلین: شافعى و ابن جریر و أبو عبیده و قاضى أبو بکر و ابن فارس.
♦️ لفظ غیر عربى در قرآن واقع شده است؛ دلیل: در فرموده خداى تعالى: (قُرْآناً عَرَبِیًّا) اگر در قرآن تعداد کمی الفاظ غیر عربی موجود باشد این تعداد قرآن را از عربى بودن بیرون نمىبرد، چنانکه قصیده فارسى با یک لفظ عربى از فارسى بودن خارج نمىشود.
♦️ جمع دو قول بالا: برخی حروف در أصل عجمى هستند ولى در بین عربها هم واقع شده و آنها با زبان خود تعریب نموده و از ألفاظ عجم به ألفاظ خود آنها را تحویل دادهاند، پس آن ألفاظ عربى شدهاند، آنگاه قرآن نازل شد در حالى که این ألفاظ با کلام عرب مخلوط گردیده بود، پس هر کس بگوید: این ألفاظ عربى است راست گفته، و هر کس بگوید: آنها عجمى است نیز راست گفته است.
🔹 قائلین: سیوطی، جوالیقى و ابن الجوزى.
✳️ قول اخیر ارجح است.
💠 اقسام کلمات عیر عربی در قرآن
✅ اعلام: نامهاى خاصّ اشخاص یا امکنه یا اشیاء میباشد. مثل:
🔹 نام پیامبران گذشته مانند ابراهیم- ایّوب- یونس- هود (ع) و ...
🔹 اسماء امکنه (مکانها) مانند: بابل- روم- مصر- مدین و ...
🔹 نام فرشتگان مانند: جبریل و میکال و ...
🔹 نام بتها مانند: یغوث- یعوق ...
✅ الفاظ غیر عربى غیر از نامهاى خاصّ نیز در قرآن وجود دارد مانند: اسفار جمع سفر به معنى کتاب، استبرق، حواریّون (اصحاب خاصّ عیسى (علیه السلام)، درّى، سجّیل، صراط و...
💠 برخی از لغات غیر عربی بکار رفته در قرآن کریم
💠 فارسی
✅ ابریق: در فارسی آبریز، کوزه و آفتابه است؛ آیه: باکواب و اباریق و کاس من معین (واقعه/۱۸)
✅ استبرق: معرب واژه ی استبرک پهلوی است و نام گیاهی است که از آن پارچهای به نام دیبا میبافند. آیه ها: یلبسون من سندس و استبرق متقابلین (دخان/ ۴۴) و...
✅ برزخ: از واژه ی عربی "فرسخ" که همان فرسنگ و پرسنگ فارسی است که سپس به عربی راه یافته و برزخ شده است. آیه ها: علی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قایلها ومن ورایهم برزخ الی یوم یبعثون (مومنون/۱۰۰) و...
✅ برهان: از پُروهان فارسی و به معنای بسیار آشکار است. آیه ها: یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم وانزلنا الیکم نورا مبینا (نساء/۱۷۴) همچنین در یوسف/۲۴؛ و...
✅ جناح: این واژه معرب واژه ی فارسی گناه است و از زبان پهلوی وارد عربی شده است. آیه ها: نساء/۲۳-۲۴؛ احزاب/۵؛ اسراء/۲۴؛ نور/۲۹؛ ممتحنه/۱۰؛و...
✅ درهم: برخی از زبان شناسان آن را معرب واژه ی داریک (نام سکه طلایی به کار گرفته شده در امپراتوری ایران) دانستهاند. در فارسی پهلوی drahm( گرفته شده از یونانی دراخم) به معنای سکه نقرهای یا به طور کلی پول در عهد ساسانیان به کار رفته است که خاستگاه اصلی واژه درم و درهم است. آیه ها: وشروه بثمن بخس دراهم معدوده وکانوا فیه من الزاهدین (یوسف/۲۰)
✅ رزق: معرّب روزی و در اصل از واژه پهلوی روچیک به معنای نان و غذای روزانه است.
✅ زرابی:معرب زر آب کردن است. اگر چه بیش تر به نظر میرسد که این واژه با واژه پهلوی zarren زرّین، طلایی ارتباط داشته باشد.آیه ها: و زرابی مبثوثه (غاشیه/۱۶)
✅ زور:این واژه در پهلوی به صورت zūr به معنای دروغ و خیال وجود دارد. آیه ها: والذین لا یشهدون الزور واذا مروا باللغو مروا کرام (فرقان/۷۲) و...
✅ سجیل به معنای سنگ هایی از گل پخته است که بر سپاه فیل از آسمان باریده شد. طبری مینویسد که از واژه های فارسی سنگ و گِل درست شده است. آیه ها: ترمیهم بحجاره من سجیل (فیل/۴)، همچنین در حجر/۷۴ و هود/۸۲
✅ سراج: به معنای چراغ و مشعل است و از واژه ی فارسی چراغ گرفته شده است. آیه ها: و جعلنا سراجا و هاجا (نبا/۱۳)، همچنین در احزاب/۴۶؛ نوح/۱۶ و فرقان/۶۱)
✅ سرادق: اصل این واژه سراپرده است. آیه ها: و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر انا اعتدنا للظالمین نارا احاط بهم سرادقها و ان یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بیس الشراب و ساءت مرتفقا (کهف/۲۹)
✅ سربال: این واژه همان واژه شلوار فارسی است که خاستگاه اصلی آن نیز سرواله است که سپس در عربی به صورت سربال در آمده است. آیه ها: سرابیلهم من قطران وتغشی وجوههم النار (ابراهیم/۵۰)و...
✅ عفریت: این واژه از واژه پهلوی āfrītan از واژه اوستایی āfrīnat که در فارسی امروزین به صورت آفریدن در آمده، مشتق شده و کاربرد آن همانند کاربرد واژه ی خلق در عربی است. آیه ها: قال عفریت من الجن انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک وانی علیه لقوی امین (نمل/۲۷)
✅ فردوس: معرب واژه پردیس است. آیه ها: الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون (مومنون/۱۱) همچنین در کهف/۱۰۷
✅ فیل: در پهلوی واژه ی pīl وجود دارد. آیه ها: الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل (فیل/۱)
✅ کنز: به معنای گنجینه است. از واژه ی فارسی کنج به معنای گنج وام گرفته شده است. آیه ها: او یلقی الیه کنز او تکون له جنه یاکل منها وقال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا (فرقان/۲۵) و...
✅ مرجان: از واژه مروارید گرفته شده است. آیه ها: یخرج منهما اللولو والمرجان (الرحمن/۲۲)و...
✅ مسک: این واژه معرب مُشک فارسی است. آیه ها: ختامه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون (مطففین/۲۶)
✅ هاروت و ماروت: در فارسی به صورت خرداد و مرداد آمدند. آیه ها: وما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت و ما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتن ... (بقره/۲)
💠 واژگان دیگری هم وجود دارد که ریشه آنان فارسی می باشد: جهنم: گمنام، دینار: دین آر، یاقوت، وزیر، ورده، نسخه، مائده، فرات، سوق، سندس، سرد، کورت، مقالید و...
💠 لغات غیر عربی 🔹🔹🔹از زبان های دیگر
✅ (أبّ): بعضى گفتهاند: به لغت أهل غرب گیاهتر است؛
✅ (ابلعى): درباره فرموده خداى تعالى: (ابْلَعِی ماءَکِ) آورده که گفت: به زبان حبشه [یعنى]: «آن را فرو ببر».
و به لغت هندى یعنى: بیا شام.
✅ (أخلد): به زبان عبرى [یعنى]: به سوى پستى و زمین تمایل کرد.
✅ (الأرائک): به زبان حبشى سریرها را گویند.
✅ (أسفار): به زبان سریانى به معنى کتابها مىباشد،🔹 و برخی گفته اند: به لغت نبطى کتابها را گویند.
✅ (إصرى): به لغت نبطى یعنى: پیمان من.
✅ (أکواب): نبطى به معنى کوزههاست.
✅ (إلّ): چنین آوردهاند که در زبان نبطى نام خداى تعالى است.
✅ (ألیم): در زبان زنگبارى به معنى دردناک است.
✅ (إناه): به لغت أهل مغرب به معنی پختن.
✅ (أَوَّاهٌ): به زبان حبشه باور کننده است. 🔹و نیز گفته شده أوّاه به زبان عبرى یعنى بسیار دعا کننده.
✅ (أَوَّابٌ): به زبان حبشه تسبیح گوینده است.
✅ (الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ): جاهلیت أوّل است؛ در زبان قبطى است، که قبطیان آخر را أوّل و أوّل را آخر نامند.
✅ (بَطائِنُها): به زبان قبطى [یعنى] ظواهر آن.
✅ (بعیر): به زبان عبرى بعیر هر چیزى است که بر آن بار کنند.
✅ (بِالْجِبْتِ): به زبان حبشى شیطان را گویند.
✅ (حُرُمٌ): به زبان حبشى واجب است مىباشد.
✅ (حَصَبُ): به زبان زنگبارى [یعنى] هیزم جهنم.
✅ (حِطَّةٌ): سخن به درستى گویید.
✅ (الْحَوارِیُّونَ): به زبان نبطى شستشو دهندگان را گویند، و أصل آن: «هوارى» مىباشد.
✅ (حُوباً): حوبا یعنى گناهى- به لغت حبشه-.
✅ (دارست): به لغت یهود یعنى: [با دیگرى] قرائت کردى.
✅ (دُرِّیٌّ): به زبان حبشه یعنى: درخشنده.
✅ (راعِنا): به لغت یهود دشنام است.
✅ (الرَّحْمنِ): عبرانى و اصلش با خاء مىباشد.
✅ (الرَّقِیمِ): به زبان رومى لوح را گویند.
✅ (رَمْزاً): به زبان عبرى حرکت دادن لبهاست.
✅ (رَهْواً): به زبان نبطى یعنى: آسان یا به لغت سریانى یعنى: ساکن.
✅ (سَفَرَةٍ): به زبان نبطى [یعنى] خوانندگان.
✅ (سُجَّداً): یعنى: سرها بزیر افکنده داخل شوید، به زبان سریانى.
✅ (سکر): سکر به زبان حبشى سرکه.
✅ (سِینِینَ): به زبان حبشه زیبایى است.
✅ (سَیْناءَ): سیناء به زبان نبطى زیبایى است.
✅ (شَطْرَ): به زبان حبشه یعنى روبروى.
✅ (الصِّراطَ): به زبان رومى راه را گویند.
✅ (فَصُرْهُنَّ): این کلمه نبطى است یعنى آنها را پاره پاره کن. 🔹در لغت رومى «فصرهنّ»: یعنی آنها را قطعه قطعه کن.
✅ (صَلَواتٌ): به زبان عبرى کلیساهاى یهود است، و اصل آن «صلوتا» مىباشد.
✅ (طه): این مانند آن است که بگویى: یا محمد، به زبان حبشه. (طه) به زبان نبطى یا حبشی [یعنى] اى مرد.
✅ (بِالطَّاغُوتِ): به زبان حبشه کاهن است.
✅ (طُوبى): این واژه هندى است.
✅ (الطُّورَ): طور به زبان سریانى کوه است.
✅ (طُوىً): به معنى شب هنگام، یا به عبرى یعنى مرد.
✅ (عَبَّدْتَ): یعنى کشتى، به لغت نبطى.
✅ (غَسَّاقٌ): به زبان ترکى آب سرد گندیده مىباشد.
✅ (غِیضَ): به زبان حبشه یعنى کاسته شد.
✅ (فوم): به زبان عبرى گندم است.
✅ (أَقْسَطُ): قسط به زبان رومى عدالت است.
✅ (بِالْقِسْطاسِ): قسطاس به زبان رومى عدالت و ترازو است.
✅ (قَسْوَرَةٍ): شیر را به زبان حبشى قسوره گویند.
✅ (قِطَّنا): ابو القاسم گوید: در زبان نبطى یعنى کتاب ما.
✅ (الْقُمَّلَ): به زبان عبرى و سریانى نوعى از ملخ را گویند.
✅ (بِقِنْطارٍ): در زبان رومى به معنى دوازده هزار أوقیه مىباشد. 🔹و به زبان سریانى پوست گاو پر از طلا یا نقره است. 🔹و بعضى گویند: در لغت بربر هزار مثقال مىباشد.
✅ (الْقَیُّومُ): به زبان سریانى کسى است که نمىخوابد.
✅ (کفّر): (کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ) گفت: به زبان عبرى [یعنى] از آنها پاک کن بدیهایشان را.
✅ (کِفْلَیْنِ): به زبان حبشى یعنى: دو برابر.
✅ (کَمِشْکاةٍ): به لغت حبشه روزنه است.
✅ (مُزْجاةٍ): [یعنى] اندک، به زبان عجم،🔹 و بقولى: به زبان قبطى.
✅ (مَناصٍ): به زبان نبطى یعنى: فرار.
✅ (منسأة): به زبان حبشى عصا مىباشد.
✅ (وَراءَ): گویند: به زبان نبطى به معنى پیش است.
✅ (یس): به زبان حبشه یعنى: اى إنسان، اى مرد.
✅ (أَلِیمٌ): یمّ به زبان سریانى دریا است.
لینک های این مطلب